با اطمینان و خیلی جدی حرف می‌زد: « وقتی بارون می‌یاد تو چترت رو باز می‌کنی. درسته؟ چون می‌خوای خیس نشی.»

شانه‌ام را تکان دادم.

ـ حالا فکرش رو بکن وقتی ساعت‌های زیادی داری پیاده می‌ری، ممکنه بارون تموم شده باشه ولی تو هنوز نگران باشی که خیش بشی، یا اون‌قدر تو فکر خودت غرق شده باشی که متوجه نشی دیچه احتیاجی به اون چتر نداری. تو الان با چتر باز بالای سرت اینجا هستی ولی دیگه بارونی وجود نداره. بدون چترت دیگه خیس نمی‌شی و اگه به موقع نبندیش، نور خورشید و آسمون صاف رو از دست می‌دی.

طوری دست‌هایش را روی میز گذاشت که انگار می‌خواست چیز خیلی مهمی بگوید.

 

*چتر تابستان، لیزا گراف، نشر پیدایش

لینک کتاب‌های پیدایش با ۲۰٪ تخفیف

http://s8.picofile.com/file/8297295200/aea32647_bc3d_479d_8139_132c982d4f83.jpg