پاهای تب دار مرا توی حوض ماهی قرمز ها پاشویه کن

کاش التهاب انگشتانم بخواید

ورم استخوان هایم

وقتی دلم تنگ می شود برای همه

و هیچ کس دلش مرا نمی خواهد

این همه تلاش

این همه تقلای پوست پوست شده

برای چه این طور تند بال می زنم، تا کسی مرا یادش بماند؟

بدن مریض من تب دارد.

تمام موهایم داغ شده اند

روی برگ هایم کمی اب بریز

روی صورت سبز گیاهی ام

من فراموش شده ام

و هر روز بیشتر فرو می روم در دهان تو

نمی توانم از جایم بلند شوم

از این رختخواب چسبناک دندان هایم را تو باید مسواک بزنی

دست های کثیفم را تو باید بشویی

روی صورتم دستمال مرطوب بکشی

تو همیشه وقتی گریه می کنم می بینی ام.

با چشم های قلمبه و قرمز، و صورتی که باد کرده است

فکر می کنی من غیر عادی ام

غیر عادی نیستم، باور کن

مرا دوست داشته باش

حتی با این قلب سبز که جلبک های رویش نمی گذارند نفس بکشد

قول می دهم یادم بماند عشق را چطور می نویسند

"نیلوفر فرجی"