دلم برای آش و کتلت‌های مامان‌بزرگم تنگ شده.
برای نرمی لپش هم.
ول کن...
این لیست رو ادامه ندم به بهتره.
نمی‌تونم مقاومت کنم... 
وقتی لباس‌های تازه رو شستی و تو آفتاب پهن کردی، از بارون سیل آسای بهاری لذت نمی‌بری. می‌بری؟
نمی‌دونم چه ربطی داره.
برم کرم‌های دورچشمم رو بفروشم.