از نامه‌های رسیده

در پاسخ به فراخوان «مشکلت چیه تو؟!»

من 1.)دخترم 2.)17 سالمه و 3.)علاقه مندم به فراخوان "مشکلت چیه تو"پاسخ بدم،چون اگه نبودم که الان داشتم اینو نمی نوشتم.
اولین مشکلی که احتمالا شما هم متوجهش شدید،منفی کردن مضارع مستمر است که طبق زبان فارسی 1 یا 2 دبیرستان اشتباه است؛از طرفی به نظر من کاری نکردن هم طول میکشد.پس مشکلی ندارد استفاده از مضارع مستمر.مثلا من امروز ساعت هاست که دارم درس نمیخوانم.علیرغم اینکه کنکوریم.چرا نمیخونم؟
پارسال من برا المپیاد میخوندم،و طبق کارنامه ای که از طرف باشگاه صادر شد کف قبولی رو آورده بودم،ولی قبول نشدم :| و هرچی پیگیری کردم هم هیچکی پاسخگو نبود.نتیجه چه شد؟3 ماه افسردگی و بعد گند زدن نهایی هایی که 35 درصد کنکور رو تشکیل میدن.به عبارت دیگر،گند زدن در آیندم.
چون برا المپیاد میخوندم،مدرسه نمیرفتم چندان.و این یعنی باید الان با این وضع خراب روحی علاوه بر تحمل همه فشارهای عادی کنکور،تو درسای سوم هم خودمو به بقیه برسونم.اینکه الان درس نمیخونم بخاطر اینه که اعتمادم رو به عادلانه بودن نظام آموزشی از دست دادم(بگذریم که اولش هم اعتمادی نداشتم).از کجا معلوم که در نتیجه کنکورم هم اشتباه نشه و باز کسی پاسخگو نباشه؟حالا به فرض هم که عدالت در این امر تضمین شده بود،چرا مثلا باید برای ریاضی محض یا نرم افزار خوندن در دانشگاه الان عربی بخونم؟ :| 
از طرف دیگه این جو مسخره شیراز و کلاس کنکور رفتنشه و این که من اعتقادی بهش ندارم،و همه(دقیقا همه جز من و یکی دگ)تو مدرسه مون کلاس میرن.و خوب میترسم عقب بیفتم از بقیه(نیست که الان عقب نیستم اصلا:/) و از طرفی نمیخوام هم برم.
بگذریم.در مورد روابط پدر و دختر:اوج ارتباط  من و پدرم اینه که ازش سوال درسی بپرسم.یعنی اصن یادم نمیاد با هم جز در مورد ریاضی یا فیزیک یا اینها حرف زده باشیم.نکته غم انگیز اینجاست که من نسبت به اکثر هم سن و سال هام  رابطه نزدیکتری با پدرم دارم :| و کلا پدر دارم که زیادند کسانی که ندارند،یا اصلا سرپرست ندارن.
پ.ن:خیلی موضوع خوبیه رابطه دختران با پدرشون:)به نظرم چیز جدیدی باشه نسبتا:)ایول:)