هر سال نو، مادر

نزد پیشگوی سرنوشت ای‌چینگ می‌رود.

امسال او پیش‌بینی کرده

که زندگی ما پشت‌ورو خواهد شد.

 

شاید سربازها دیگر

در محله‌ی ما کشیک نکشند،

شاید بتوانم بعد از تاریکی هم

طناب بازی کنم،

شاید صدای سوت‌هایی

که به مادر می‌گویند

باید ما را زیر تخت قایم کند

دیگر در آسمان نپیچد.

اما توی زمین بازی

شنیدم که

امسال بان کوان،

غذایی که در مراسم تِت می‌خوریم،

به خون آغشته خواهد شد.

 

جنگ دارد

به خانه نزدیک‌تر می‌شد.



«زندگی پشت‌ورو»، تاینها لای، نشر آفرینگان