من مریمم
اسمم منو یاد یه لبخند کج رو لبای مادربزرگم میندازه وقتی که تونسته بود اسم منتخبش رو به پسر و عروسش تحمیل کنه !
اگه تو یه کلان شهر به دنیا اومده بودم شاید می تونستم دوبلر باب اسفنجی باشم اما اسم مستعار "زی زی گولو" تنها دستاورد صدای کارتونیمه !
اگه تو کره ی جنوبی به دنیا اومده بودم احتمالا یه مدل مشهور و پر در آمد بودم اما تو کشور خودم در بهترین حالت ، لاغریم اطرافیان رو یاد کودکان قحطی زده ی سومالی میندازه و بعدش رو می تونید خودتون حدس بزنید ؟! هر جایی که حاضر میشم با انواع و اقسام رژیم های غذایی چاق کننده مواجه میشم ! البته نگران نباشید مفتخرم اعلام کنم که با موفقیت تونستم حیله های مکارانه ی فامیل رو برای افزایش پرده های گوشت دور شکمم خنثی کنم .
وقتی دبیرستان بودم شروع به نوشتن کردم . تنها خواننده ی پر و پا قرص نوشته های ناشیانه و نوپای من دختری بود که نیمکت جلویی من می نشست و با به به و چه چه نوشته های منو کش می رفت و سر قرار اونا رو به اسم خودش به دوست پسرش قالب می کرد ! اما من جنبه این حجم از محبوبیت رو نداشتم و همون جا تو اوج با نوشتن خداحافظی کردم !
4 سال پیش وارد دانشکده ی مهندسی شدم و تصورم از خروجیش یه مخترع جوان روی سن بود که مامان تپلشو به عنوان مشوقش معرفی می کنه اما الان ته ته دانش من به بستن یه مدار ساده ی الکتریکی تو آزمایشگاه قد میده و بس ! حالا از اون چند واحد باقی مونده ی نگذرونده هم که خودش میشه یه ترم اضافه فاکتور میگیرم !
بزرگترین افتخارم اینه که با وجود چپ دست بودن از دست راستم برای غذا خوردن استفاده می کنم ! پس احتمالا شما هم فهمیدید که قادر به تکون دادن خودم هم نیستم ، دنیا و مخلفاتش پیشکش.