ملت رو دیوونه کردم با این دکون برقیام.
از توییتر میآن اینستاگرامم. میبینند عکسهای خودمه. این ور رو نگاه میکنند، اون ور رو نگاه میکنند. بعد میبینند نه از آمپول خبریه، نه از دورچشم، نه از کوفت، نه از زهر مار...
میآن کانال تلگرامم. میبینند تو کانال تلگرامم هم از هر دری سخنی نوشتم.
امروز یه نفر پیام داد «سلام هویج جون. تو رو خدا بگو دکونات کجاست؟»
روم نشد بگم «هیچجا. قوهی تخیل من و مخاطبهامه.» کدوم مخدری با مغز آدمها این کار رو میکنه که من باهاشون کردم؟ و بزنم به در فلسفه «تا حالا تو بیمکانی کرم دورچشم خریدی؟ بیا بفروشم بهت ببین چه لذتی داره.»
کی حال داره این کون گشاد رو تکون بده و یه پیج اختصاصی بزنه؟
گربه میگه «پیج بزن. مدیریتش رو بده به من.»
هیچی دیگه. همینام مونده گربه رو ادمین کنم. بعد ملت به جای کرم دورچشم خریدن بشینند مخ این بچهگربه رو بزنند.
بعدش هم گربه جونم رو بالا میآره یه چسب دور جعبههای پستی بپیچونه.
یه کم حواسم از کار پرت میشه میبینم یه عطر ۵ میلی رو انقدر مشنبا حبابی پیچیده دورش که تبدیل کرده به خرطوم فیل و تو هیچ جعبهای جا نمیشه.
بسیار انگشتشمارند کسانی که آرزوهایشان را به هر قیمت که شده برآورده میسازند.