به یه دختر شیرازی خوشصدا و پرانرژی تخفیف خوبی به خاطر خرید و اعتمادش دادم. ازم قبول نکرد و همون مبلغ رو بدون تخفیف واریز کرد. گفت «این همه برام وقت و انرژی گذاشتی. این کارت خیلی برام با ارزشه.»
نمیدونم آدمها چند دستهاند؛ ولی گروه کمجمعیب و نایابیاند که به خوبیها ارزش میدن و هرچیزی رو «وظیفه» تلقی نمیکنند.
چند روز پیش هم یکی از خوانندههای قدیمی اینجا که یه مامانبزرگ گوگولیه، مبلغی بیشتر از خریدش رو برام واریز کرد و گفت «میدونم هدیههای اینجوری رو نمیپذیری. اما مامانبزرگها این پول تو جیبیهای کوچولو رو دوست دارند به نوههاشون بدن و من هم مامانبزرگم دیگه.» با این جملهش لبخندم کش اومد.
یاد همون روزهایی افتادم که مامانبزرگ پول کمی بهم میداد و تاکید میکرد «میدونم کمه اما برکت داره.» و دعایی میخوند. به پولها فوت میکرد و میگفت «کیفت رو بیار خودم بذارم توش.» در کیف باز میشد. قوت قلب میداد «همیشه پر از پول میمونه خیالت راحت.»
به نظر شما آدمها چند دستهاند؟