دختر کمسن و پرشوری یکی از مخاطبها و همراههای دکون برقیمه.
برام نوشته «تو جزو خوشحالیهای زندگی منی. تو باعث شدی چند نفر با خودشون آشتی کنند. تو سوسوی نوری و بمون. ... بدخواهات!»
اون جای خالی رو سانسور کردم، چون واقعا نمیشد بنویسمش. نمیتونم پیامش رو هم اسکرین شات بگیرم و استوری کنم.
با این حال هی پیامش رو میخونم و میخندم. همونقدر که دوستم داره، اعصاب نداره و حتی این شیوهی ابرازکردن احساساتش برام جالب و خندهداره.
شبیه فندق که میرم خونهشون و بارها ازم میپرسه «هنوز پیشمی؟»
هر چند وقت یه بار بهم پیام میده «یه وقت نری... به کارت ادامه بدیها.» و منتظر جواب میمونه. گاهی حتی بعد از جواب مثبتام هم دنبال اطمینان بیشتره.
«باشه؟»
و منتظر اون کلمهایه که باید براش بنویسم «باشه.»
+ نوشته شده در ساعت توسط
|