چند روز پیش یکی از همراه‌های دکون برقی بعد از ثبت سفارشش بهم گفت «می‌شه بسته‌م رو حسابی بسته‌بندی کنی؟»
گفتم «خیالت راحت. من سعی می‌کنم همه‌ی سفارش‌ها رو خوب بسته‌بندی کنم.»
گفت «برای من رو بیشتر؛ چون بسته‌هام همیشه پاره به دستم می‌رسند. دفعه پیش هم بالم لب‌ام از جعبه افتاده بود بیرون.»
گفتم «چرا همون موقع بهم اطلاع ندادی؟»
گفت «چون مطمئن بودم شما برام فرستادی و از جعبه افتاده. جعبه‌ش پاره بود.»

اون اطمینان و اعتمادی که از ارسالِ من داشت و هیچ تردیدی به ذهنش راه پیدا نمی‌کرد، چنان دلگرم‌کننده بود که تو سفارش جدیدش یه ماسک لب هدیه گذاشتم. 

 

وقتی آدم‌هایی رو می‌بینم که حتی از «زمان» و «اطلاعات» و «حوصله و اخلاق‌ت» به نفع خودشون سودجویی می‌کنند، قدر این آدم‌ها رو بیشتر می‌فهمم. 
امروز سفارشش به دستش رسیده و برام نوشته «الان هیچ‌کسی به اندازه‌ی من ذوق‌مرگ نیست.»
خب؛ با این حساب قلب آبیِ امروز هم چندبار روشن شد و همین برام کافیه.