دختر ستارهای
دوباره شروع کردهام به خواندن «دختر ستارهای».
نمیدانم این چندمین باریست که میخوانمش. سومین یا چهارمین بار شاید باشد.
میدانم آخرین بار نیست و باز هم سراغش میروم.
در میان کتابهایی که تمام این سالها خواندهام، دختر ستارهای بیش از هر کتاب دیگری تسکینکننده بوده و امیدبخش.
دلم میخواست به تمام آدمهایی که دوستشان دارم، زیاد دوستشان دارم، یک جلد از «دختر ستارهای» هدیه بدهم. اما یادم نمیآید تا به حال یک بار هم به کسی هدیه داده باشمش. کتابی نیست که آدمهای دوستداشتنی زندگیام را پای خواندن نگه دارد. مگر این که خودشان بروند سروقتش. و خودشان هم هیچوقت نمیروند سراغ چنین کتابی. هیچوقت.
مهم نیست.
همین که خودم میخوانمش و شما را، حتی شده زورکی، در این لذتِ خواندن سهیم میکنم، به نظرم میتواند کافی باشد.
اما خب، محض پیشنهاد، محض روشن شدن یک چراغ در تاریکترین پستوی روحتان...
حال داشته باشید و بخوانید این کتاب را.
«دختر ستارهای» نوشتهی «جری اسپینلی»، ترجمهی فریده اشرفی، نشر ایرانبان
بسیار انگشتشمارند کسانی که آرزوهایشان را به هر قیمت که شده برآورده میسازند.