آخ خدای بزرگِ جهانِ روشن کلمات

 

سنجاب ماهی عزیز
سلام
کتابت را خواندم و بهتر است بدانی چقدر با خواندنش به حالت ذوق مرگی رسیدم.میدانی چرا ؟ فکر کن یک نفر را پیدا کنی که دنیایش شبیه دنیای تو باشد؛آن وقت تو ذوق مرگ نمی شوی؟ یک نفر که فکر می کند آدم هایی که میگویند غرق شده اند توی دریا خانه دارند.خانه شان یکی از همان کشتی های خیلی قدیمی است که ته دریا لنگر گرفته.
سنجاب ماهی 
من میدانم چقدر غم انگیز است که یک نفر ماهی تو را بخرد و ماهی تو حالا بیفتد دست بقیه مردم...و بعد هر چه خواستند سرش آورند و تو دیگر هیچ وقت ماهی ات را پیدا نکنی...
من میفهمم....
راستی ؛ مرسی که انقدر زیبا بعضی ها را با کلمه هایت تصویر کردی
بعضی ها مثلا آن معلم که فکر میکند خیلی با کلاس است ، اما خودش را می خاراند
راستش من نفهمیدم سنجابه تو را بقیه هم می بینند یا نه...یا شاید شبیه موجودات خیالی مامانت باشد اما من هم یک دوست و یک خوکچه دارم که جز خودم هیچ کسِ هیچ کس نمی تواند ببیندش...آن ها در من زندگی می کنند...لانه شان خیالم است و نمی دانم اگر خیال نبود این نوزده سال را چطور دوام می آوردم...
سنجاب ماهی؛ 
راستش اول اول فکر نمی کردم انقدر کتابت قشنگ باشد و بخاطر نقاشی هایش خریدم اما به محض این که صفحه اول را خواندم آن را جایی دور از چشمم گذاشتم.بهتر بگویم قایم کردم.یعنی چشم های خودم را بستم و جایی گذاشتمش تا خودم ندانم کجاست و بعد با خیال راحت به درس و مشق دانشگاه برسم.نمی دانم چه شد صبح که از خواب بیدار شدم دوام نیاوردم و کتابت را پیدا کردم و گذاشتم توی کیف.و تا پایم به دانشگاه رسید و استاد حاضری ام را زد سنجاب ماهی عزیز را برداشتم و دویدم توی آلاچیق حیاط..که کنارش یک حوض با چند تا ماهی هم هست...و تا آخر روز همان جا ماندم و فقط چند دقیقه برای حضور زدن از پناهگاهم بیرون می رفتم.
سنجابم
من هم گاهی چیز هایی می نویسم و قبل از آن سعی میکنم کتابی بخوانم تا بتوانم درست بنویسم.و بعد از هر کتاب چیزی به ذهنم می رسد تا بنویسمش.
دلم خواست بدانی هیچ کتابی اندازه سنجاب ماهی عزیز (ِمن) تا حالا نتوانسته من را غرق نوشتن و خیال کند و کاری کند که هی مدام بنویسم و بنویسم و بنویسم

سنجاب ماهی عزیزم...
راستش من تا حالا نامه ای نداشتم
یعنی داشتم ها
اما فقط چند بار...به اندازه انگشت های دست
آن هم وقتی دبستانی بودم
می دانی من یکشنبه ای قرار است بیاید بیست ساله می شوم
و دلم میخواهد نامه ای از طرف تو هدیه ای باشد که قرار است خیلی ذوق مرگم کند...


دوستت دارم و دلم میخواهد هی کتاب هایت را...نوشته هایت را بخوانم



سنجاب ماهی جان
راستی تو وبلاگ یا کانال یا هر چیز دیگر داری؟دلم میخواهد بیشتر بخوانمت

با آرزوی روز های رنگی رنگی (: