در رویایم مطمئن بودم که مرده‌ام، ولی هنوز نمی‌خواستم به مادرم بگویم.

«اردوگاه عذاب»، هرتا مولر، نشر خوب

 


وقتی حتی برای مردن ملاحظه‌ی حال مادرت را می‌کنی...
بیش از این چیزی برای گفتن یا نوشتن نیست.