آرزو داشتم با کریستا دوست شوم. ولی داشتن یک دوست برایم غیر قابل‌باور بود. مخصوصا دوست شدن با کریستا.

اما نه، نبایست به او دل می‌بستم.

یک ان از خودم پرسیدم، چرا این دوستی برایم تبدیل به یک آرزو شده است؟

ولی جواب روشنی برایش پیدا نکردم. این دختر چیزی داشت که من نمی‌توانستم آن را بفهمم.

 

«آنته کریستا»، املی نوتومب

 

در بیست و هفت سالگی فکر می‌کنم آدم‌ها پوک‌تر از آن هستند که آرزوی دوستی با کسی را در سر داشته باشی.

حیف این همه آرزو در دنیا نیست که به دوستی با کسی محدودش کنیم؟