قطرهی ناقابلِ دل
با تو دریا میشود...
توی ردهبندی احمقانهترین جملههای ممکن، یکی از جایگاههای بیرقیب مال «من که معذرت خواستم»ئه. اینکه من بگم «ببخشید» هیچ تغییری توی وضعیت نمیده؛ کسی که مخاطب این جملهس کماکان حق داره ببخشه یا نبخشه، فراموش کنه یا نکنه.
_ توییتر بهرنگ رجبی
بعد از دو روز پیوستگیِ شنیدن موزیکهای جدید و قدیم شادمهر به این نتیجه رسیدهام که موزیکهای او هم خاصیت موزیکهای شهرام شهپره را دارند؛ غمگین باشی یا شاد فرقی نمیکند، تو را در اندوهِ نداشتهها و از دسترفتهها و خاطرات دور و دراز غرق میکند. مخصوصا در موزیک «ژینا» که میخواند:
اگه باشی کنارم
به شکوهِ بهارم...
من این سطرها را میفهمم، میدانم؛ غمِ شکوهمند بودن، مشروط بر بودن کسی در کنار را لمس کردهام و ویرانی همین است که شکوهت، شکفتن جوانهها و شکوفههای روحت، مشروط بر بودن او باشد...
(به خودم میگویم چرا ویرانی با؟ اینها که سراسر زیباییاند. توی شنل مکزیکیام مچاله میشوم و به خودم جواب میدهم: شاید...)
از من میشنوید، شادمهر گوش نکنید. دیوانه میشوید...
بسیار انگشتشمارند کسانی که آرزوهایشان را به هر قیمت که شده برآورده میسازند.