شنگال

چند روز پیش از کتاب‌فروشی نشرچشمه‌ی کارگر یه کتاب کودک برای خودم خریدم که عاشقشم؛ «شنگال». انقدر دوستش دارم که دلم می‌خواست تو زندگی‌ام واقعا یه شنگال داشته باشم. چند روز کتاب رو با خودم می‌بردم آتلیه. هر کدوم از همکارهام که از روی میز برش می‌داشت و ورق می‌زد، با هیجان می‌گفت «وااااااای! چقدر نازه این فریبا.» و وقتی درباره‌ی داستانش براشون توضیح می‌دادم، بیشتر شگفت‌زده می‌شدند. من که همیشه، همه‌ی فکرها و احساساتم رو با شما به اشتراک می‌ذارم، عشقم به شنگال هم روش!

 

مسئله‌ی «هویت» یکی از چالش‌های گریزناپذیر همه‌ی ما آدم‌هاست. همه‌ی ما در طول زندگی در پی یافتن و شناختِ بیشتر و بهتر هویت فردی، خانوادگی، اجتماعی، شغلی و ... هستیم؛ و پذیرفته‌شدن این هویت از سوی دیگران برای همه‌مون یه نیاز درونیه. در بین هویت‌های مختلفی که در پی‌شون هستیم، هویت جنسی یکی از اولین حقوق و موهبت‌های انسانی‌یی هست که بهمون بخشیده شده و ازش ناآگاهیم. این هویت زمانی مسئله‌ساز می‌شه که تو فرهنگ یا دسته‌ی خاصی قرار بگیری یا جزو اقلیت جامعه باشی. اون‌ وقته که با بزرگ‌ترین و چالش‌های زندگی روبه‌رو می‌شی؛ اولین و تلخ‌ترین چالش هم پذیرفته‌نشدن و طردشدن از سوی خانواده و جامعه‌ست یا دست‌وپنجه‌ نرم‌کردن با انواع و اقسام محدودیت‌ها.

«من چه کسی هستم؟» سوالیه که هر کسی بنا بر نیازهای درونی و بیرونی‌ش، تو مقطع‌های مختلف زندگی‌ از خودش می‌پرسه و در جست‌وجوی پاسخ این سوال با چالش‌های زیادی روبه‌رو می‌شه. اگر امکانات فردی و اجتماعی از ما گرفته بشه، به راستی چه چیزی از ما (خود واقعی‌مون بدون وابستگی به آدم‌ها و مکان‌ها و عنوان‌ها و دسته‌بندی‌های ازپیش‌تعریف‌شده) باقی می‌مونه تا بتونیم پاسخی برای این سوال داشته باشیم؟

 

کتاب تصویری شنگال از انتشارات طوطی (واحد کودک و نوجوان انتشارات فاطمی) این مفاهیم عمیق رو در قالب یه داستان کودک به تصویر کشیده.
تو داستان شنگال ما با شخصیتی روبه‌رو هستیم که هویت شخصی‌ش مشخص نیست، هم چنگاله و هم قاشق. تو جهانِ شنگال که به یه آشپزخونه‌ی کوچولو محدود می‌شه، همه‌ی اهالی، یه چیز مشخص‌اند:

 

توی آشپزخانه‌ی آن‌ها، چنگال‌ها، چنگال بودند و قاشق‌ها، قاشق.
آداب و رسوم خانوادگی قاشق‌ها و چنگال‌ها سفت و سخت رعایت می‌شد. رسم نبود چیزی هم این باشد و هم آن؛ البته معلوم است که قانون‌شکن‌هایی هم بودند، مثل چاقوهایی که عاشق چوب‌های غذاخوری می‌شدند و انبرک‌هایی که با چنگال‌ها ازدواج می‌کردند؛ اما این‌جور خانواده‌ها غیرعادی به‌حساب می‌آمدند.

با این که پدر و مادر شنگال (که یه قاشق و چنگال هستند) عاشقش‌اند و فکر می‌کنند اون همین‌جوری هم معرکه‌ست، اما مسئله‌ی اصلی شنگال اینه که نه تنها از سوی اهالی دیگه‌ی آشپزخونه به عنوان یه شخصیتِ مستقل پذیرفته نشده، بلکه خودش هم خود واقعی‌ش رو دوست نداره.

 

یک روز بعد از این که شنگال هزار بار از خودش پرسید:

«آخه تو کی هستی؟» و وقت چیدن سفره، بارها و بارها دست‌به‌دست شد و هی دست به سرش کردند...

آهی کشید و با خودش فکر کرد، اگر بخواهم توی سفره جایی داشته باشم، مثل بقیه برای خودم کسی بشوم، باید فقط یک چیز باشم. پس تصمیم گرفت برای خودش فکری بکند.

 

شنگال در پی این تصمیم، خودش رو انکار می‌کنه و درصدد پنهان‌کردن نشونه‌هاییه که اون رو از دیگران متمایز کرده. به خاطر همین یه کلاه سرش می‌ذاره تا دندونه‌هایی رو که نشونه‌ی چنگال‌بودنشه قایم کنه.

 

اول از همه، باید برای سرش فکری می‌کرد. یک کلاه لبه‌دار سرش گذاشت تا بیشتر شبیه یک قاشق بشود؛ اما جنگال‌ها گفتند: «واه واه! چه کله‌ی گردی!»

 

شنگال سعی می‌کنه با روش‌های مختلف هویت تازه‌ای برای خودش پیدا کنه اما تلاش‌هام نافرجام‌اند و با نقدها و نظرات تند و ناامیدکننده‌ی دیگران روبه‌رو می‌شه. تا این که یه روز، یه نفر تو آشپزخونه قوانین قبلی رو می‌شکنه و همه‌چی رو بهم می‌ریزه. کسی که حضورش باعث می‌شه دیگران هم از وسیله‌ها، استفاده‌ای غیرمرسوم کنند. مثلا با چنگال‌ها هم غذا رو هم‌ بزنند و هم غذا بکشند. همین مسئله، فرصتی رو فراهم می‌کنه تا شنگال خود واقعی‌ش رو نمایان کنه. اتفاقا از این خودِ واقعی‌اش هم کلی استقبال می‌شه و جایگاه خودش رو نه تنها تو آشپزخونه بلکه تو زندگی یه نفر دیگه هم پیدا می‌کنه.

 

تو لایه‌های پنهان داستان تصویری «شنگال» به مسئله‌ی اقلیت‌های جامعه (تر.نس‌ها)، هویت‌شون و رفتاری که افراد جامعه باهاشون دارند، پرداخته شده. اقلیت‌هایی که محدودیت‌های اجتماعی زیادی براشون وجود داره و نه تو جامعه جایگاهی دارند، نه تو خانواده‌هاشون.

 

چند سال پیش، نمی‌دونم سر چه مسئله‌ای بود که با سرچ‌کردن به مجموعه‌ای از کتاب‌های کودک و نوجوانی رسیدم که برای بچه‌هایی نوشته شده بودند که تو خانواده‌ای با دو پدر یا دو مادر زندگی می‌کنند. نشرچشمه هم که بودم کتابی زیر دستم اومده بود برای بررسی. «خانواده‌ی لاتاری به اضافه‌ی یک» (با عنوان انگلیسی the lotterys plus one) از اِما داناهیو (Emma Donoghue) داستان خانواده‌ای رو روایت می‌کرد که دو پدر و دو مادر و چند فرزند داشت. داستان تو شهر چند فرهنگی و چند ملیتی تورنتوی کانادا اتفاق می‌افته و ماجرای خانواده‌ایه که بنیانش بر اساس احترام به تنوع‌ها و تفاوت‌های فرهنگی، عقیدتی و ... شکل گرفته. حتما درباره‌ی این کتاب بیشتر می‌نویسم. اما چیزی که درمورد این کتاب برام تازگی داشت، نگاه شخصیت اصلی داستان یعنی نوجوونی بود که پدربزرگش رو یه فرد سنتی می‌دونست. چرا؟ چون پدربزرگش معتقد بود خانواده باید یه پدر و یه مادر داشته باشه؛ اما این نوجوون ته داستان به این نتیجه می‌رسه که خونواده‌ی خودش، نوع تفکرات و دیدگاهشون به زندگی از همه بهتره و این سبک زندگی رو به زندگی سنتی (خانواده‌ای با یه پدر و یه مادر) ترجیح می‌ده. (من که اون‌ موقع پشم‌هام ریخته بود. الان برام عادی شده و می‌تونم ازش بنویسم.)

 

ادبیات همیشه جهانی سرشار از شگفتی و تازگی بوده برام. هنجارهایی که ناخواسته روزها و ساعت‌ها ذهنم درگیرشون شده و این قدرت پذیرش رو بهم داده که آدم‌هایی در چند قدمی من، حتی بیرون از این اتاق، می‌تونند جور دیگه‌ای فکر و زندگی کنند؛ هنر بزرگ زندگی، همین هنرِ پذیرفتن تفاوت‌ها و تعامل‌ها و احترام به‌همدیگه‌ست. من از درست یا غلط‌بودن دیدگاه یا عقیده و تفکری حرف نمی‌زنم. چالش ذهنی من دقیقا «جور دیگه‌ای بودن و فکرکردنه». انکار نمی‌کنم که روزهای اول شوکه شده بودم درباره‌ی این کتاب. این کتاب حتی به مرحله‌ی بررسی هم نرسید و کنار گذاشته شد. اما من به این فکر می‌کنم که تو ایران محدودیت‌های فرهنگی و عقیدتی، ما رو حتی از «اندیشیدن» و «چگونه اندیشیدن» درباره‌ی مسائل مختلف بازداشته؛ به خاطر همین خیلی وقت‌ها ساده‌ترین راه رو انتخاب می‌کنیم و از فکرکردن و تحلیل شخصی مسائل فرار می‌کنیم. حالا فرارکردن که خوش‌بینانه‌ترین و بهترین واکنش‌ دفاعی در برابر اندیشه‌های تازه‌ست. خیلی وقت‌ها کار به تحقیر و توهین و جنگ هم می‌رسه حتی.

 

اما برگردیم سر همین شنگال. نکته‌ای که درباره‌ی اسم کتاب (با عنوان اصلی spork) هست و دلم می‌خواد درباره‌ش حرف بزنم همین عنوان «شنگال»ئه. تلفیق دو کلمه‌ی چنگال و قاشق. چیزی که یه مترجم باید فراتر از «فنِ ترجمه» و معادل‌سازی کلمات باید یاد بگیره و بلد باشه، همین هنر «کلمه‌سازی»ئه. این کلمه‌سازی تو حوزه‌ی کودک و نوجوان ضرورت و اهمیت بیشتری پیدا می‌کنه. وقتی دانش‌ و هنر با هم آمیخته می‌شن، چیزی فراتر از «فن» در آدم تبلور پیدا می‌کنه. این‌جاست که از هم‌نوع‌ها و هم‌گروه‌های خودش متمایز می‌شه. این هنرِ ترجمه، کلمه‌سازی، زبان طنز و منحصربه‌فرد رو تو آثار ترجمه‌شده‌ی «رضی هیرمندی» هم می‌تونیم ببینیم. جمله‌ها، کلمه‌ها و فانتزی و طنزی که تو ترجمه‌‌های هیرمندی وجود داره، کاملا آثارش رو از آثار ترجمه‌ی دیگه متمایز می‌کنه. این همون نکته‌ایه که علاقه‌مندها به ترجمه باید در نظرش بگیرند و بدونند که صرفِ دونستن یه زبان خارجی و مسلط‌بودن به زبان فارسی، برای ترجمه‌کردن کافی نیست. ترجمه، فن نیست؛ یه هنر بزرگه که کمتر کسی به خوبی و درستی از پسش برمی‌آد. حالا اون اثر ترجمه خواه یه کتاب کودک باشه، خواه یه رمان نوجوان یا بزرگسال.

 

نکته‌ی بعدی‌یی که درباره‌ی کتاب شنگال وجود داره، تصویرسازی‌های کم‌نظیر ایزابل آرسنالته. یکی از محبوب‌ترین تصویرسازهای من. از این تصویرگر کارهای «ویرجینا گرگ می‌شود» (همین انتشارات طوطی) و «خود دوست‌داشتنی من» (انتشارات پرتقال) و یه سری اثر دیگه دیدم که فوق‌العاده‌اند. شخصیت‌پردازی درست، و فضاسازی‌ کم‌نظیر از جمله ویژگی‌های خیلی برجسته‌ی کارهای آرسنالته. کسایی که دوست دارند تصویرسازی رو دنبال کنند یا درباره‌ی این حوزه بیشتر بدونند، حتما باید مطالعه‌ی بصری داشته باشند. یکی از روش‌های مطالعه‌ی بصری همین ورق‌زدن کتاب‌های تصویرسازی و بررسی تکنیک‌ها، شخصیت‌پردازی‌ها، فضاسازی‌ها و پیوندخوردن تصاویر با داستانه. تو کتاب‌های تصویری، تصویرساز رسالت بزرگی رو به عهده می‌گیره. چون بار اصلی داستان رو دوش تصاویری هست که خلق می‌کنه. یه داستان خوب با تصویرسازی‌های بد حروم می‌شه. اما یه تصویرساز می‌تونه یه داستان معمولی رو به یه داستان خوب تبدیل کنه و با اِلِمان‌های تصویری به بار محتوایی داستان اضافه کنه. تو کشورهای دیگه برای خلق کتاب‌های تصویری، نویسنده و تصویرگر تمام مراحل داستان رو با هم پیش می‌برند و به ندرت پیش می‌آد که نویسنده کار خودش رو بکنه و تصویرگر هم کار خودش رو. شناخت از قلم نویسنده، تکنیک‌ها و سبک آثار یه تصویرگر این دو هنرمند رو به هم پیوند می‌زنه و باعث خلق یه اثر تصویری خوب می‌شه.

خلاصه که «شنگال» یکی از بهترین و قوی‌ترین کتاب‌های تصویری کودکیه که تا حالا خوندم. هم از نظر محتوا، هم از نظر داستان و شخصیت‌پردازی، و هم از نظر تصاویر. کیفیت چاپ کتاب هم خیلی خوبه و رنگ‌ها و صفحات کاملا کیفیت دارند. کلا یکی از ویژگی‌های برجسته‌ی کتاب‌های نشر طوطی همین کیفیت چاپ آثارشه. تعداد کتاب‌هایی که تا حالا چاپ کرده کم هستند، اما خیلی عالی هستند.

مخاطب این کتاب‌ بچه‌های ۳ تا ۷ سال هستند، اما همون‌طور که گفتم، برای مخاطب بزرگسال هم کشف‌های زیادی داره و خواننده رو تو هر گروه سنی‌یی که باشه شگفت‌زده می‌کنه.

 

آقا چقدر حرف زدم.

بعضی وقت‌ها که درباره‌ی یه کتاب یا موضوعی شروع به صحبت می‌کنم، یه ندای درونی بهم می‌گه: «کمتر حرف بزن. کمتر حرف بزن. مخاطب خسته می‌شه.» اما همه‌ش فکر می‌کنم اگه خیلی چیزها رو نگم، شاید دیگه فرصت گفتن‌شون هم پیش نیاد.

فکر کردم 
آیا باز هم
در آغوشش احساس کوچکی خواهم کرد؟

«قصه‌ی یک سال مزخرف، هتر اسمیت

مامان‌بزرگ جو

خانه‌ی مامان‌بزرگ را یادم بود
با دیوارهای صورتی مایل به بنفش
رنگی شیرین مثل پشمک‌های صورتی
رنگی که به نظرش قلبش را به خواندن وا می‌داشت
رنگی که خیلی دوست داشت.
موهایش را هم به رنگ خانه کرده بود.
اسم خودش را
گذاشته بود مامان‌بزرگ پشمک‌صورتی.

و آغوشش،
که خیلی بزرگ بود، بزرگ‌تر از خودش،
و دست‌هایی که کش می‌آمدند مثل نی‌های کشی،
و هرچه‌قدر محکم‌تر مرا می‌چسبیدند
بیشتر احساس کوچکی می‌کردم.
 

 

«قصه‌ی یک سال مزخرف»، هتر اسمیت
 

کتابخانه‌ی کوچک من ـ گرسنه

باید نظر صادقانه‌ترم درباره‌ی کتاب «گرسنه» را که چند پست پیش معرفی کردم، با فونت طوسی رنگ و به عنوان «پی‌نوشت» به انتهای یادداشتم اضافه می‌کردم.
تصویرسازی‌های این کتاب را دوست ندارم و بعید می‌دانم مخاطب کودک با تصویرسازی‌های کم‌رنگ و محو و شخصیت‌های عجیب غریب داستان که گویی دگردیسی‌شده‌ی حیوانات جهانِ واقعی هستند، ارتباط برقرار کنند.
تماشای تصاویر کتاب برای من تداعی کننده‌ی عاطفه و احساس گم‌شده‌ای بود که ظهرهای تابستان در عین بی‌علاقگی به خوابِ ظهر، مجبور بودم بخوابم. من شیفته‌ی داستان‌های تصویری کودک‌ام و از میان کتاب‌های تصویری، آن‌هایی بیش از همه در دلم جا دارند که از کلماتِ کمتری برای روایت داستان استفاده کرده باشند و بارِ اصلی داستان‌گویی را تصاویر به دوش بکشند. «گرسنه» این ویژگی‌ها را دارد، اما نه با تصاویر پرکششی که شما را به وجد بیاورد. شبیه داستانی‌ست که قصه‌گویش خواب‌آلود قصه‌ را می‌گوید به امید به خواب سپردن شما، اما در نهایت خودش است که خمیازه می‌کشد و به خواب می‌رود.
اگر قرار باشد از میان کتاب‌های کودک، کتابی را به عنوان هدیه برای کودکی انتخاب کنم قطعا «گرسنه» انتخاب من نخواهد بود، مگر این که با رویکردی خاص و با نگاه آموزشی این کتاب را برایش بخرم و بخوانم. (منظورم از رویکرد آموزشی همان مفهومی است که نویسنده سعی دارد در قالب داستان به مخاطب کودک خود بیاموزد: سخاوت و مهربانی و نوع‌دوستی.)

کتابخانه‌ی کوچک من ـ گرسنه

 

بعضی روزها آسمان
از همیشه بزرگ‌تر است
درخت‌ها بلندند
و جهان جای زیبایی برای زندگی کردن است.

کتاب «گرسنه» با تصویری از یک جهانِ آرام و در صلح آغاز می‌شود. درختانی که سر به فلک کشیده‌اند، نسیمی که می‌وزد و چند دوست که با خوشحالی قدم می‌زنند و این طور که از لبخندشان پیداست از همه چیز راضی و خوشنود هستند.
در صفحات بعدی کتاب، تصاویری از اتفاق‌های ساده و روزمره را می‌بینیم. دوستانی که با هم بازی می‌کنند و نویسنده بار اصلیِ روایت داستانش را به عهده‌ی تصاویر می‌گذارد و اصلا دلش نمی‌خواهد با استفاده از کلمات اضافه، پرگویی کند.
همه چیز در صلح و آرامش سپری می‌شود تا این که یکی از شخصیت‌های داستان گوشه‌ای امن و آرام را انتخاب می‌کند برای خوردن خوراکی‌هایش؛ و برخلاف لحظه‌هایی که شادی و بازی‌ کردن را با دوستانش شریک شده، اصلا دلش نمی‌خواهد خوراکی‌هایش را با آن‌ها شریک شود. با تصمیم خودخواهانه‌ی اوست که داستان شکل دیگری می‌گیرد و هر کدام از شخصیت‌ها را تحت تاثیر قرار می‌دهد...
«گرسنه» داستان سخاوت است و بخشندگی و شجاعتِ شریک کردن دیگران در خوشی‌های کوچک و بزرگ. «ورونیکا سالیناس» نویسنده‌ی اثر، بدون آن که پرگویی کند یا قصد پندگویی برای مخاطب کودک را داشته باشد، به او می‌آموزد که در زندگی روزمره، خودخواهی چه تصاویری می‌تواند داشته باشد و چه تاثیری در روابط با دیگران بگذارد.
داستانِ تصویری «گرسنه» ذهن کودک را به چالش می‌کند و در عین درگیر کردن او با تصویرسازی‌ها، به بالا رفتن درکش کمک می‌کند تا در بخشش دارایی‌های کوچک‌اش سخاوتمند باشد. بخشندگی و سخاوت یکی از مهارت‌های لازم و ضروری برای حضور داشتن در اولین و کوچک‌ترین جوامع مثل مهدکودک یا مدرسه است.
این کتاب به ویژگی خودمحوری کودکان و مهربان بودن می‌پردازد و با مختصرترین جملات، عواطف و حسِ نوع‌دوستی را در کودک تقویت می‌کند و به او می‌آموزد که در سایه‌ی این دوستی‌ها و بخشش است که سرشار از لذت می‌شود و جهان را زیباتر از قبل می‌بیند.

کتابخانه‌ی کوچک من ـ حق دارم کودک باشم


 

کتاب تصویری «حق دارم کودک باشم» نوشته‌ی «آلن سرر» به زودی با ترجمه‌ی «مهناز کاظمی» در کتاب طوطی منتشر می‌شود.

این کتاب با زبانی ساده و تصویرگری‌های مفهومی و بی‌نظیر، به خواننده‌های کودک و حتی بزرگسال می‌آموزد وقتی یک کودک هستی چه حقوقی داری؛ از ابتدایی‌ترین حقوق مثل آب و غذا و سرپناه گرفته تا حق رفتن به مدرسه و تنفس هوای پاک و دوری از خشونت.

در این کتاب تأکید می‌شود که این حقوق برای همه‌ی کودکان کره‌ی زمین یکسان است، از هر رنگ، ملیتی که هستند، و جدا از اینکه فقیرند یا ثروتمند.

کتاب «حق دارم کودک باشم» یادآور می‌شود که دانستن و صحبت درباره‌ی حقوق کودکان، اولین گام به سوی رسمیت شناختن این حقوق است. این حقوق بر اساس کنواسیون حقوق کودک سازمان ملل مصوب سال ۱۹۸۹ است.

کتابخانه‌ی کوچک من ـ از سر تا دُم

مجموعه کتاب‌های «از سر تا دُم» یک مجموعه‌ی سه جلدی علمی_تصویری برای کودکان است که در هر جلد به دسته‌ای از جانورانِ گروهِ «بندپایان»، «جانوران اقیانوس» و «دایناسورها» می‌پردازد.

در این کتاب‌ها، با طرح یک معما درباره‌ی ویژگی برجسته‌ی جانوران، کودک را به خواندن و دانستن اطلاعات علمی درباره‌ی هر جانور تشویق می‌کند.
در هر یک از جلدهای مجموعه‌ کتاب‌های «از سر تا دُم» هشت تصویر، از هشت بخش مختلفِ هشت جانور نشان داده شده و از مخاطب کودک سوال پرسیده که آیا می‌داند این اندام برای کدام جانور است؟ سپس در صفحه‌ی بعد از هر تصویر (معما)، آن جانور در زیستگاهش نشان داده شده و اطلاعات علمیِ کوتاه و جالبی درباره‌ی آن نوشته شده است.

یکی از ویژگی‌های برجسته‌ی این مجموعه‌ی سه جلدی، تصویرسازی‌های کتاب‌ها است که با تکنیک کلاژ اجرا شده‌اند. با این تکنیک (کلاژ) بخش‌های پیچیده‌ی بدن هر جانور ساده‌تر، و درک و تشخیص اجزای مختلف آن برای مخاطبِ کودک آسان‌تر شده است. علاوه بر این پدر، مادر یا مربی کودک می‌توانند از تصویرسازی‌های کتاب ایده گرفته و هر کدام از این حیوانات را با کاغذ یا مقواهای رنگی از نو اجرا کنند. این تمرین و بازی باعث شناخت بیشتر کودک با بخش‌های مختلف جانوران و به خاطر سپرده شدن این اطلاعات علمی در ذهن او می‌شود.

در انتهای هر یک از جلدهای این مجموعه نیز چند جانور دیگر به طور خلاصه معرفی شده‌اند.
این مجموعه‌ی سه جلدی علمی_تصویری برای کودکان بالای ۵ سال مناسب است.

 

این سه جلد از آن دسته کتاب‌هاست که فقط برای خردسال یا مربی و معلم می‌تواند جذاب باشد. این در حالی‌ست که خیلی از کتاب‌های کودکی که در وبلاگم معرفی می‌کنم می‌تواند برای مخاطب بزرگسال هم جذاب و کارآمد باشد. شاید بهتر باشد این کتاب‌هایی را که برای بزرگ‌ترها هم جذاب است مستقیم اشاره کنم. به هر حال اگر روزی قصد خرید یا خواندن کتاب علمی برای یک کودک یا خردسال را داشتید و می‌‌خواستید او را با حیواناتی از دسته‌ها و گونه‌های مختلف آشنا کنید، این سه جلد انتخاب بسیار خوب و مناسبی‌ست.

زیباتر از همیشه

صبح زود بود و جنگل رنگارنگ‌تر و زیباتر از همیشه به نظر می‌رسید.

از تصویرسازی‌های کتاب «یک چیز سیاه»، اثر رضا دالوند

اگر آسمان به زمین بیاید...

گفت: «این حتما تکه‌ای از یک شهاب‌سنگ است! شاید قرار است آسمان پایین بیفتد و جنگل را از بین ببرد...»

از تصویرسازی‌های کتاب «یک چیز سیاه»، اثر رضا دالوند

روباه که با سر و صدای کلاغ از خواب بیدار شده بود، به طرف صدا رفت...

از تصویرسازی‌های کتاب «یک چیز سیاه»، اثر رضا دالوند

کفشِ سربازِ فراری

گوزن فکر کرد چیز سیاه، کفش سربازی است که موقع فرار در جنگل جا مانده و حالا حتما عده‌ای سرباز برای دستگیری او به جنگل خواهند آمد.

از تصویرسازی‌های کتاب «یک چیز سیاه»، اثر رضا دالوند

تخم اژدها

جغد با چشم‌های تیزش در تاریکی چیز سیاه را دید و فکر کرد یک تخم اژدهاست. اژدهایی که وقتی از تخم بیرون بیاید، تمام جنگل را آتش خواهد زد.

از تصویرسازی‌های کتاب «یک چیز سیاه»، اثر رضا دالوند

کتابخانه‌ی کوچک من ـ یک چیز سیاه

 

کتابِ تصویری «یک چیز سیاه» اثر «رضا دالوند» با یک معما آغاز می‌شود. آرامشِ صبحی دلپذیر در جنگلی رنگارنگ و زیبا جریان دارد که ناگهان اتفاق غیر منتظره‌ای رخ می‌دهد و همه‌مان را غافلگیر می‌کند: یک چیز سیاه در میان جنگل پیدا می‌شود که هیچ شباهتی به چیزهای سیاهی ندارد که پیش از این دیده‌ایم یا می‌شناسیم.
پس حیوانات جنگل هم حق دارند که با دیدن این چیزِ سیاه گیج شوند و هر کدام به نسبت درکی که از جهان دارند، به کشف این چیز سیاه بپردازند و تلاش کنند تا از آن سر در بیاورند.

روباه که با سروصدای کلاغ از خواب بیدار شده بود، به طرف صدا رفت. چیز سیاه را دید؛ اما هر چه فکر کرد و بو کشید، نفهمید چیست.

صفحه به صفحه پیش می‌رویم و با تصورهای کلاغ،  روباه و  گوزن، جغد، گربه و ... همراه می‌شویم و بی‌پروا، «خیال‌»مان را در جهانی پر از رنگ به پرواز در می‌آوریم.

جغد با چشم‌های تیزش در تاریکی چیزِ سیاه را دید و فکر کرد یک تخم اژدهاست. اژدهایی که وقتی از تخم بیرون بیاید، تمام جنگل را آتش خواهد زد.


رضا دالوند در این کتاب تصویری، ناشناخته‌ها را سوژه‌ی اصلی کارش قرار داده، و واکنش‌ها و تصویرهای ذهنی‌یی که هر کدام از ما در برخورد با پدیده‌ها و مسائل مختلف می‌توانیم داشته باشم. این پدیده‌ی جدید، چیزِ سیاه، به گمان یک شخصیت، فانتزی‌ترین تصویر را می‌سازد و به گمانِ دیگری، ترسناک‌ترین داستان را.
کتاب «یک چیز سیاه» شبیه یک بازی فکری، ذهن کودک را به چالش می‌کشد و مرزهای خیالش را در هم می‌شکند و فرصتی فراهم می‌کند تا در دنیای واقعی اطرافش دقیق شود و هم‌پای شخصیت‌های داستان این معمای  سیاه را حل کند.
اما واقعیت این است که این معما هیچ‌وقت حل نمی‌شود، چون به تعداد تمام خواننده‌ها پاسخی برای آن وجود دارد...

کتابخانه‌ی کوچک من ـ تک‌خال

 

در روزگاری به سر می‌بریم که پیشرفت تکنولوژی، بیش از آن‌که آدم‌ها را به هم نزدیک کند، آن‌ها را به هم شبیه کرده است.
تلاش افراد در گروه‌های سنی مختلف برای ستاره‌ شدن، درخشیدن، شهرت، میلِ بی‌نهایت‌شان به زیبا بودن و دیده شدن، ذائقه‌هایی که از فست‌فود‌ها و غذاهای سنتی به خوردنی‌های پرهزینه سوق پیدا کرده و جمعیت تازه‌ی «سوشی‌خورها» و «هشت‌پا دوستان» را شکل داده، سرگرمی‌ها و سفرهایی که برچسب «خوشبختی» دارند و ... دغدغه‌هایی هستند که به لطف تکنولوژی و شبکه‌های اجتماعی، بیش از پیش پررنگ شده‌اند و سونامیِ این شباهت و تقلید از یکدیگر، قاره به قاره، کشور به کشور و فرهنگ به فرهنگ پیش می‌رود و هر روز، جوامع مختلف بیشتری را در برمی‌گیرد.
سوار بودن روی این موجِ تازه‌ی جهانی‌ست که افتخار و غرور به همراه دارد و هم سو نشدن با آن چیزی ندارد جز طرد شدن، سرافکندگی، بی‌اعتماد به نفسی و پرسشی که در پسِ ذهن طنین می‌اندازد: «چرا شبیه بقیه نیستم؟»
کتاب تصویری «تک خال» مصداق بارز این جامعه‌ی بزرگِ جهانی‌ست در مقیاسی کوچک‌تر و فانتزی‌تر. آبتین، شخصیت اصلی کتاب، پسر جوانی‌ست که در خانواده‌ای ورزشکار بزرگ شده و زندگی می‌کند. او برخلاف افراد خانواده‌اش نه ورزشکار است، نه جثه‌ی بزرگی دارد و نه حتی علاقه‌ای به قهرمان شدن ...

اما او هیچ شباهتی به افراد خانواده‌اش نداشت. نه ورزشکار خوبی بود، نه دوست داشت قهرمان مسابقات شود و نه حتی مثل بقیه، خال بزرگی بالای لبش داشت.

در خانواده‌ی قهرمان‌پروری که مدال‌آوری بیش از آن که موفقیت تلقی شود، یک عادت به ارث رسیده است و افراد از گذشته‌های دور، بی‌برو برگرد موفق می‌شوند و تحسین دیگران را برمی‌انگیزند، رشد و نمو پیدا کردن شخصیت متفاوتی مثل آبتین، بحرانی‌ست که همه در نوع خود تلاش می‌کنند تا آن را حل کنند. خانواده‌اش تمام تلاش‌شان را می‌کنند تا از او یک قهرمان بسازند.

پدرش می‌گفت: «تو باید کاری کنی که همه‌ی خانواده به تو افتخار کنند. باید یک عالمه جام قهرمانی ببری. باید مدال طلا دور گردنت بیندازی. باید یک تک خال واقعی بشوی، یک قهرمان واقعی.»


 واژه‌ی «باید» پتک محکمی‌ست که روی سر فرود می‌آید و مخاطب را یاد «باید»های زندگی خودش می‌اندازد. یاد اید‌ه‌آل‌ها و فانتزی‌های دست نیافته‌ و موقعیت‌هایی که پذیرفته نشده و تصمیم به تغییر خودِ واقعی‌اش گرفته...

آبتین شبیه هیچ کدام از افراد خانواده‌اش نیست. «پیام ابراهیمی» نویسنده‌ی کتاب، صفحه به صفحه این تفاوت‌های روحی، فکری و شخصیتی او را ظریف و هنرمندانه به مخاطب معرفی می‌کند. آبتین، نه تنها با افراد خانواده‌اش تفاوت ظاهری دارد، بلکه حتی در پیش پا افتاده‌ترین عادت‌های روزانه هم با آن‌ها متفاوت است: راه رفتن، غذا خوردن، پایین آمدن از پله‌ها، شکل خوابیدن و حتی رویاهایی که می‌بیند... و درست جایی که انتظار نداریم، دیالوگ پدر ضربه‌‌ای می‌زند:

پدر گفت: «قهرمان که هیچ، تو خط نگه‌دار یک مسابقه هم نمی‌شوی.» و بعد آهی کشید و ادامه داد: «تو حتی یک خال هم روی صورتت نداری، انگار نه انگار که یک تک خالی. کاش اجدادمان من را به خاطر داشتن چنین پسری ببخشند.»

«تایید» و «پذیرفته شدن» نیازهای انکارنشدنی‌ست که همه‌ی ما در طول زندگی‌مان محتاج آن هستیم. در راستای همین نیاز، خیلی از ما سوار موجی می‌شویم که دیگران بر آن سوارند، به این امید که دیده و پذیرفته شویم. اما در این میان،  تعداد کمی هستند که شهامت «خود بودن» دارند و پیش از آن که از سوی دیگران پذیرفته شوند، سعی می‌کنند اول خود واقعی‌شان را بپذیرند و دوست داشته باشند و بعد برای پاسخ به این نیازِ درونی، تلاش کنند...

 

آبتین دوست نداشت خانواده‌اش را ناامید کند. بدتر از همه این‌که اصلا دوست نداشت پدرش را این‌طور ناراحت ببیند. برای همین تصمیم گرفت همه‌ی تلاشش را بکند و هر کاری بلد است انجام بدهد تا پدرش و کل خاندان تک خال از او راضی شوند.

 

آبتین، نه دلش می‌خواهد خانواده‌اش را ناامید کند، نه خودش را شبیه وصله‌ی ناجوری ببیند. اما از آن‌جا که پیش از این، بارها و بارها با خود واقعی‌اش رو به رو شده و شجاعت «پذیرفتن» تفاوت‌هایش با دیگران را داشته، دست به کار می‌شود...

در سایه‌ی این شهامت و شناخت از ویژگی‌های فردی‌ست که حماسه‌ی بزرگ اتفاق می‌افتد، نه با تغییر خودش، بلکه با تغییر جهان به شعاع زندگی شخصی‌اش.
آبتین که بحرانی ننگ‌آفرین بود، حالا آغازگر انقلابِ تازه‌ای می‌شود در خانواده‌اش...

کتابخانه‌ی کوچک من ـ خوراک زرافه با سالاد لاک‌پشت

کتاب تصویری «خوراک زرافه با سالاد لاک‌پشت» یکی از ساده‌ترین اتفاق‌های روزمره را روایت می‌کند. داستان دختربچه‌ی کوچکی‌ست که برای ناهارشان ماکارونی دارند و در اولین فریم کتاب، تصویری از او را می‌بینیم که دست زیر چانه و ناراحت به ظرف غذایش نگاه می‌کند.
در صفحات بعدی، لجبازی دخترک را برای نخوردن غذایش می‌بینیم و ‌جایی که قاطعانه اعلام می‌کند: «من هیچ‌وقتِ هیچ‌وقتِ هیچ‌وقت ماکارونی نمی‌خورم.» هم خواننده‌ی بزرگسال را یاد لجبازی‌های و ذائقه‌ی شخصی‌اش می‌اندازد، هم خواننده‌ی کودک را.

در این داستانِ تصویری، مادر باحوصله‌ای هست که برای حل کردن این مسئله‌ی تکراری، برخلاف کلیشه‌های همیشگی و اجبار یا اصرار به کودکش برای خوردن غذا، از خلاقیتش کمک می‌گیرد و با روشن کردن چراغِ تخیلِ کودکش، ذهنیت دیگری از غذای روی میز برایش می‌سازد. در پیِ این خلاقیت و تصویرسازی ذهنی‌ست که نه تنها ذائقه‌ی دخترک تغییر می‌کند، بلکه از غذا خوردنش هم لذت می‌برد و منتظر وعده‌ی دیگری می‌ماند که مادرش قول داده برایش آماده کند...

کتاب تصویری «خوراک زرافه با سالاد لاک‌پشت» اثر رضا دالوند، در سال ۲۰۱۵ برنده‌ی جایزه‌ی بزرگِ کتاب‌های تصویری اوشیمای ژاپن شده است.

کتابخانه‌ی کوچک من ـ سفر جادویی

 

داستانِ «سفر جادویی» در جهانی خاکستری و بی‌رنگ اتفاق می‌افتد، با آدم‌هایی که درگیر روزمرگی‌ها شده‌اند و پدر و مادری که حوصله‌ی دختربچه‌ی کوچک‌شان را ندارند. داستان، در حالی آغاز می‌شود که دخترکی، کنار اسکوتر قرمز رنگش روی پله‌های بیرون خانه نشسته و چشم‌انتظار یک دوست است تا او را از این رخوت و کسالت و روزمرگی نجات بدهد. چیزی که همان ابتدای داستان ذهن‌مان را درگیر می‌کند، قرمز بودن یک وسیله‌ی کوچک مثل اسکوتر است که زورش به این حجم از خاکستری‌یی نمی‌رسد که دنیا را در برگرفته است.
«سفر جادویی» با تصاویر متعدد و بدون استفاده از حتی یک کلمه، داستان دخترکی را روایت می‌کند که هیچ‌کس حوصله‌‌اش را ندارد و بعد از تلاش زیاد برای این که یک هم‌بازی پیدا کند یا خانواده‌اش را تشویق کند تا برای چند لحظه از روزمرگی‌ها و درگیری‌هایشان فاصله بگیرند، به اتاقش پناه می‌برد. رنگ «خاکستری» مثل هوا در جهانِ داستان جریان دارد و به اتاق دخترک هم سرایت کرده و تنها چیزی که از خاکستری شدن مصون مانده یک مداد شمعی قرمز رنگ است. دخترک کوچک‌تر از آن است که بتواند چیزی را تغییر بدهد، و البته کوچک‌تر از آن که بخواهد دست از خیال‌بافی بردارد. مداد شمعی قرمزش را برمی‌دارد و با نقاشی کردن دری روی دیوار اتاقش خیال و واقعیت را به هم پیوند می‌دهد. مگر غیر از این است که هر چه قابلیت تخیل کردن داشته باشد، واقعیت دارد؟ پس جای تعجب ندارد که دخترک با مداد شمعی قرمز، دنیای خیالی و فانتزی‌اش را خلق می‌کند و  به جهانی تازه قدم می‌گذارد، جهانی پر از رنگ و روشنی.
در این جهانِ تازه است که دخترک درگیر ماجراهایی می‌شود، تصویر تازه‌ای از خودش را کشف می‌کند، مبارزه می‌کند، ناامید می‌شود و در سایه‌ی این خیال، شجاعت و مهربانی‌اش، قهرمان دنیای خودش می‌شود.
«سفر جادویی» داستانِ بی‌کلمه‌ای‌ست که همین بی‌کلمگی آن را از کتاب‌های تصویری دیگر متمایز کرده. «آرون بکر» هنرمندانه جزئیات ظریف و هوشمندانه‌ای در تصویرگری‌های کتاب خلق کرده که «سفر جادویی» را از یک کتاب تصویری به «سینمای کاغذی» سوق می‌دهد. صفحه به صفحه پیش می‌روید و از دیدن تصاویر همان هیجان‌ها و احساساتی را تجربه می‌کنید که وقتِ تماشای یک فیلمِ هیجان‌انگیز.
یکی دیگر از ویژگی‌های برجسته‌ی این کتاب همین است که بی‌کلمه بودن داستان، ذهن کودک را پروش می‌دهد و مهارتِ قصه‌گویی‌اش را تقویت می‌کند؛ تصاویر را می‌بیند و «قصه» شبیه گیاه کوچکی، در دالان‌های ذهن و روح‌اش جان می‌گیرد و ریشه می‌دواند.

«سفر جادویی» داستانِ دخترکی است که شجاعانه به جنگ خاکستری‌ها می‌رود تا رنگِ بیشتری به جهان ببخشد و در این سفر استثنایی و پرماجرا شما را هم با خودش همراه می‌کند.

مشت‌زن

از تصویرسازی‌های درخشان کتاب «مشت‌زن»، حسن موسوی، کتاب طوطی (انتشارات فاطمی)

او مشت‌زنِ محبوب شهر بود

از تصویرسازی‌های درخشان کتاب «مشت‌زن»، حسن موسوی، کتاب طوطی (انتشارات فاطمی)

بازار تازه‌ و پررقیب ادبیاتِ ایران: کودک و نوجوان

در هر حوزه‌ای که قدم بگذارید، بعد از مدتی، می‌نشینید به تحلیل و بررسی رقیب‌هایتان. موشکافانه باید نقاط ضعف و قدرت حریف‌تان را بررسی کنید و اگر خیلی باهوش باشید و در طول زمان مسیر درستی را طی کرده باشید و موفقیت‌تان از شتاب‌دهنده‌های مختلف تغذیه نکرده باشد، جسورانه راهی را انتخاب می‌کنید که دیگران انتخاب نکرده‌اند و همین جسارت در انتخاب یک مسیر ناشناخته‌تر موفقیت شما را نسبت به رقیب‌ها (و البته نسبت به خودتان) تضمین می‌کند.
این روزها یکی از جدی‌ترین کارهایم خواندن کتاب‌های کودک و نوجوان منتشر شده در نشرهای مختلف است. ناشرهای نوپایی که دارند خودشان را به بازار ادبیات ایران معرفی می‌کنند و با خودم فکر می‌کنم حقیقتا چه چیزی باعث شناخته‌ شدن یک کتاب، ناشر و یک اثر خلق شده می‌شود.
اگر همت کنم، بعدها درباره‌ی هر کدام از این مسائل بیشتر می‌نویسم. اما حالا، کارم را تعطیل کردم تا درباره‌ی نکته‌ای بنویسم که به نظرم درخشان آمده.
در این سه چهار سال گذشته ناشرهایی خودشان را به بازار ادبیات کودک و نوجوان معرفی کرده‌اند (مثل نشر هوپا، ناشر کتاب خودم و نشر پرتقال) که لرزه به جان ناشرهای دیگر انداخته‌اند و باعث شده‌اند که ناشرهای قدیمی‌تر و شناخته‌ شده‌تر که سال‌هاست برای این حوزه کتاب منتشر کرده‌اند و یک برند شناخته شده محسوب می‌شوند(مثل نشر افق، نشرچشمه و ...)، به خودشان بیایند و تولید و انتشار کتاب‌هایشان را بیشتر و متنوع‌تر کنند. چشم‌انداز و کلیت این اتفاق خیلی درخشان‌ و امیدوار کننده است؛ همین راه افتادن موجی از کتاب‌های زبان‌ها و فرهنگ‌های مختلف، تشویق کودکان و نوجوان‌ها به کتاب خواندن و تربیت نسلی که به زودی آینده‌ی ایران و جهان را رقم می‌زنند. نکته‌ها و حرف‌های زیادی هست که بخواهم درباره‌شان بنویسم. اما نکته‌ای که من را برانگیخته تا این یادداشت را بنویسم، خواندن کتاب‌های کودک و نوجوان «کتابِ طوطی» (واحد کودک و نوجوان انتشارات فاطمی) است و حسِ شگفتی از انتخاب و انتشار این همه اثر درخشان. نمی‌دانم «کتاب طوطی» فعالیت‌اش را از چه زمانی آغاز کرده، اما نکته‌ای که در نظر من این ناشر را از ناشرهای رقیب خود متمایز کرده، انتشار کتاب‌های درخشانِ تالیفی‌ست. در روزهایی که ناشرهایی مثل هوپا و پرتقال بازار کتاب‌های کانادایی و آمریکایی را اشغال کرده‌اند و با سرعت باورنکردنی کتاب‌ها را ترجمه و منتشر می‌کنند، جای امیدواری دارد که ناشر بی‌سر و صدا و نوپایی مثل «طوطی» از انتشار و اهمیت کتاب‌های تالیفی غافل نمانده و کارهایی تا این اندازه درخشان منتشر کرده است. مثل کتاب تصویری «مشت‌زن» که چند روز پیش خبر راه یافتن‌اش به فهرست کلاغ سفید منتشر شد، یا کتاب «خوراک زرافه و سالاد لاک‌پشت»، «یک چیز سیاه» (که امروز خواندمش و شگفت‌زده شدم و به زودی درباره‌ی این کتاب تصویری می‌نویسم.) برای من که سال‌هاست دچارِ ادبیات کودک و نوجوان‌ام و سیری‌ناپذیر تلاش کرده‌ام هر کتابی در هر نشری که منتشر می‌شود بخرم و بخوانم و کیفیت و انتخاب‌های ناشرهای تازه‌تر و جوان‌تر مثل هوپا و پرتقال و ... جذاب و خواندنی‌ بوده‌اند، دیدن و خواندن کتاب‌های تالیفی با ایده‌های ناب و تصویرسازی‌های فوق‌العاده که با هنرمندهای برجسته‌ی جهان رقابت می‌کنند، یک اتفاق تازه‌تر است و امیدوارکننده‌تر. در گپ‌ها و گفت‌وگوهایم با آدم‌های این حوزه می‌شنوم که به هوپا و پرتقال مهر «بازاری» بودن می‌زنند و با خنجری نامرئی فعالیت‌های این دو نشر را زیر سوال می‌برند. با وجود هم‌نظر بودن با آن‌هایی که می‌گویند این دو ناشر بازاری هستند و بازار کودک و نوجوان ایران را توی مشت‌شان گرفته‌اند، باید بگویم همین دو ناشر هستند که تبِ خواندن کتاب‌های کودک و نوجوان را میان مخاطب‌های اصلی این حوزه، یعنی خود کودک‌ها و نوجوان‌ها انداخته‌اند و چهره‌ی دیگری از این حوزه خلق کرده‌اند و بستر اقتصادی و تازه‌ای برای ناشرهای قدیمی، بزرگسال و جدی به وجود آورده‌اند. همه‌ی ما این اتفاق بزرگ را که نوجوان‌ها توی مدرسه‌شان از «تام‌ گیتس» و «خانه درختی» حرف بزنند مدیون نشر هوپا هستیم و تبلیغ‌های ماهواره‌ای‌اش. می‌گویند پارتی داشته‌اند و ناعادلانه توانسته‌اند تبلیغ کننده‌اند. هر ناشری این امکان و جسارت را ندارد به ماهواره تبلیغ بدهد. باشد. قبول. اما بقیه‌ی ناشرها در سایه‌ی این  تغییر زائقه‌ی مخاطب است که قرار است رشد کنند و جایگاه خودشان را پیدا کنند یا بیش از پیش تثبیت کنند.
برای من که نه سر پیاز هستم، نه ته پیاز و اگر خیلی هنر کنم، در نهایت نویسنده‌ی خوبی بشوم برای این حوزه، همه‌ی این اتفاق‌ها امیدوارکننده است و خوشحالم می‌کند. اما این انتخاب‌های درخشان و اندیشه و سلیقه‌ی خوبی که پشت انتشار کتاب‌های طوطی است، این اهمیت دادن به حوزه‌ی تالیف و هنرمندهای این مرز و بوم، بیش از هر چیزی شگفت‌زده‌ام می‌کند.
راه همه‌شان هموار و مستدام.

مشت‌زن
مشت‌ می‌زد و
مشت می‌زد و
مشت می‌زد
شب‌ها و روزها و سال‌ها...

از تصویرسازی‌های درخشان کتاب «مشت‌زن»، حسن موسوی، کتاب طوطی (انتشارات فاطمی)

کتابخانه‌ی کوچک من ـ سفر


داستان تصویری «سفر» با یک جمله‌ی تکان‌دهنده آغاز می‌شود: «شاید مجبور شوی جایی را که در آن زندگی می‌کنی، ترک کنی.» این جمله، همان ابتدای کتاب خواننده را در فکر فرو می‌برد و ذهن کودک را درگیر می‌کند که اگر قرار باشد محیطِ آشنای همیشگی را ترک کند، چه می‌شود؟
تصویرسازی‌های کتاب، موجودی را معرفی می‌کند که گویی یک اردک است. شاید هم موجود تازه‌ای باشد ساخته‌ی ذهن نویسنده یا تصویرگر. چه فرقی می‌کند؟ به هر حال همین ناشناختگی و ابهام در تشخیصِ شخصیت اصلی داستان، این فرصت را می‌دهد تا خودمان را جای او بگذاریم؛ و به این ترتیب است که داستان تصویری «سفر» با تمام سادگی‌ و ایجاز کلماتش ذهن‌مان را به چالش می‌کشد.



«سفر» داستانِ شخصیتی‌ست که در شرایط امن و آرامی به سر می‌برد. ناگهان باد تندی او را از روی زمین بلند می‌کند و در سرزمین بیگانه و ناشناخته‌ای فرو می‌آورد. حالا این شخصیت داستان است که با چالش‌های متفاوتی رو به رو است و نه تنها با شرایط تازه‌ای درگیر است، بلکه در پی این است هویت خودش را کشف کند.



داستان تصویری «سفر» نه تنها برای مخاطب کودک، بلکه برای مخاطب بزرگسال هم این فرصت را فراهم می‌کند تا با فلسفی‌ترین و عمیق‌ترین پرسش زندگی رو به رو شود: «من کی‌ام؟» و با ساده‌ترین موقعیت‌ها و دیالوگ‌هایی که در طول داستان شکل می‌گیرد، ذهن بازیچه‌ی سوال‌های متفاوتی می‌شود و خواننده هم‌پای شخصیتِ داستان از خودش می‌پرسد هویت‌اش را چه چیزی شکل داده است؟ زبانی که با آن صحبت می‌کند؟ محیطی که در آن زندگی می‌کند؟ ظاهری که دارد؟

این کتاب تصویری برای کودکان بالای سه سال مناسب است.

 

خواندن این کتاب برای کودکانی که به هر دلیلی مجبور به تغییر شرایط محیطی از جمله تغییر خانه، تغییر مهد یا مدرسه، مهاجرت به یک شهر یا کشور دیگر و ... شده‌اند، خیلی مناسب است. اما نمی‌دانم کودک تا چه اندازه می‌تواند با تصویرسازی‌های این کتاب ارتباط برقرار کند. تصویرسازی‌ها که به نظر می‌رسد تلفیق کلاژ و تکنیک‌های دیجیتال باشد، برای من بی‌روح و خسته کننده‌اند. 

حسن موسوی را پیش از این نمی‌شناختم و «مشت‌زن» اولین و بهترین بهانه‌ای بود برای شناخت او و آثارش. صادقانه می‌نویسم که «مشت‌زن» یکی از معدود کتاب‌های تالیفی بسیار درخشان برای گروه سنی کودک است که اخیرا خوانده‌ام. تصویرگری‌ها و داستان خیلی خیلی خوب و تامل‌برانگیز. در یک پست اختصاصی حتما درباره‌ی این کتاب بیشتر می‌نویسم. باید بنویسم.
«مشت‌زن» یکی از چند کتابی‌ست که از ایران، در فهرست کتاب‌های کلاغ سفید قرار گرفته. در ادامه یادداشت «لیلا مکتبی‌فرد» را برای آشنایی بیشترمان با این فهرست بین‌المللی می‌آورم. 

کتابخانه‌ی بین‌المللی مونیخ همه ساله از میان هزاران عنوان کتاب که از زبان‌ها و کشورهای مختلف به کتابخانه می‌رسند، با کمک کارشناسان زبان‌های مختلف و ساعت‌ها کار و بررسی و رایزنی تعدادی از آنها را برای معرفی در فهرست کلاغ سفید بر می‌گزیند. هدف از انتشار کلاغ سفید کمک به ارتقای کیفیت کتاب‌های کودکان در کشورها و زبان‌های مختلف و معرفی مصادیق این نوع از ادبیات به جامعه‌ی جهانی است. این فهرست بر خلاف تصوری رایج در ایران یک جایزه نیست و تنها بهترین‌هایی را از میان آن چه که به کتابخانه رسیده است به علاقه‌مندان کتاب کودک در سراسر جهان معرفی می‌کند. البته که افتخار راه‌یابی به چنین فهرستی کمتر از بردن یک جایزه‌ی بین‌المللی نیست.
امسال نیز مانند هر سال تمامی کتاب‌های تألیفی که در سال ۲۰۱۷ میلادی یعنی در فاصله‌ی زمانی دی ماه ۱۳۹۵ تا بهمن ۱۳۹۶ برای اولین بار در ایران منتشر شده و برای کتابخانه ارسال شده بودند، مورد بررسی قرار گرفتند. به طور قطع نمی‌توان ادعا کرد که آنچه در فهرست درج شده است، بهترین‌های منتشر شده در ایران در بازه‌ی زمانی یادشده است. به ویژه که امسال تعداد کتاب‌های ورودی به کتابخانه چندان زیاد نبود و شاید می‌شد که کتاب‌های بهتری در فهرست امسال داشته باشیم اما از شروط ضروری برای درج نام یک کتاب در فهرست وجود دست کم یک نسخه از آن در کتابخانه است. ذکر این نکته نیز خالی از لطف نیست که کتابخانه‌ی بین‌المللی مونیخ یک کتابخانه واسپاری است؛ به این معنا که منابع آن از طریق واسپاری و ارسال از سوی ناشران یا سایر نهادها تأمین می‌شود و بودجه‌ی مستقلی برای خرید کتاب ندارد. این سنتی است که از زمان بنیان‌گذار کتابخانه خانم یلا لپمن بنا نهاده شده و در حقیقت به عنوان نشانه‌ای از همکاری بین‌المللی برای برقراری صلح و تفاهم میان ملت‌های مختلف تلقی می‌شود. بنابراین باید تشکر کنم از تمامی ناشران محترمی که به صورت مرتب و مسئولانه آثار خود را به طریقی به کتابخانه می‌رسانند و البته که کتابخانه از همکاری و دریافت کتاب‌های سایر ناشران کودک ایرانی استقبال می‌کند.

ـ لیلا (رویا) مکتبی فرد
کارشناس بخش فارسی کتابخانه‌ی بین‌المللی کودکان مونیخ.

کتابخانه‌ی کوچک من ـ مشت‌زن

مشت‌زن (کتاب تصویری کودک)
نویسنده و تصویرگر: حسن موسوی
کتاب طوطی (انتشارات فاطمی)
راه یافته به فهرست کلاغِ سفید سال ۲۰۱۸