کتابخانه‌ی کوچک من ـ گرسنه

باید نظر صادقانه‌ترم درباره‌ی کتاب «گرسنه» را که چند پست پیش معرفی کردم، با فونت طوسی رنگ و به عنوان «پی‌نوشت» به انتهای یادداشتم اضافه می‌کردم.
تصویرسازی‌های این کتاب را دوست ندارم و بعید می‌دانم مخاطب کودک با تصویرسازی‌های کم‌رنگ و محو و شخصیت‌های عجیب غریب داستان که گویی دگردیسی‌شده‌ی حیوانات جهانِ واقعی هستند، ارتباط برقرار کنند.
تماشای تصاویر کتاب برای من تداعی کننده‌ی عاطفه و احساس گم‌شده‌ای بود که ظهرهای تابستان در عین بی‌علاقگی به خوابِ ظهر، مجبور بودم بخوابم. من شیفته‌ی داستان‌های تصویری کودک‌ام و از میان کتاب‌های تصویری، آن‌هایی بیش از همه در دلم جا دارند که از کلماتِ کمتری برای روایت داستان استفاده کرده باشند و بارِ اصلی داستان‌گویی را تصاویر به دوش بکشند. «گرسنه» این ویژگی‌ها را دارد، اما نه با تصاویر پرکششی که شما را به وجد بیاورد. شبیه داستانی‌ست که قصه‌گویش خواب‌آلود قصه‌ را می‌گوید به امید به خواب سپردن شما، اما در نهایت خودش است که خمیازه می‌کشد و به خواب می‌رود.
اگر قرار باشد از میان کتاب‌های کودک، کتابی را به عنوان هدیه برای کودکی انتخاب کنم قطعا «گرسنه» انتخاب من نخواهد بود، مگر این که با رویکردی خاص و با نگاه آموزشی این کتاب را برایش بخرم و بخوانم. (منظورم از رویکرد آموزشی همان مفهومی است که نویسنده سعی دارد در قالب داستان به مخاطب کودک خود بیاموزد: سخاوت و مهربانی و نوع‌دوستی.)

کتابخانه‌ی کوچک من ـ گرسنه

 

بعضی روزها آسمان
از همیشه بزرگ‌تر است
درخت‌ها بلندند
و جهان جای زیبایی برای زندگی کردن است.

کتاب «گرسنه» با تصویری از یک جهانِ آرام و در صلح آغاز می‌شود. درختانی که سر به فلک کشیده‌اند، نسیمی که می‌وزد و چند دوست که با خوشحالی قدم می‌زنند و این طور که از لبخندشان پیداست از همه چیز راضی و خوشنود هستند.
در صفحات بعدی کتاب، تصاویری از اتفاق‌های ساده و روزمره را می‌بینیم. دوستانی که با هم بازی می‌کنند و نویسنده بار اصلیِ روایت داستانش را به عهده‌ی تصاویر می‌گذارد و اصلا دلش نمی‌خواهد با استفاده از کلمات اضافه، پرگویی کند.
همه چیز در صلح و آرامش سپری می‌شود تا این که یکی از شخصیت‌های داستان گوشه‌ای امن و آرام را انتخاب می‌کند برای خوردن خوراکی‌هایش؛ و برخلاف لحظه‌هایی که شادی و بازی‌ کردن را با دوستانش شریک شده، اصلا دلش نمی‌خواهد خوراکی‌هایش را با آن‌ها شریک شود. با تصمیم خودخواهانه‌ی اوست که داستان شکل دیگری می‌گیرد و هر کدام از شخصیت‌ها را تحت تاثیر قرار می‌دهد...
«گرسنه» داستان سخاوت است و بخشندگی و شجاعتِ شریک کردن دیگران در خوشی‌های کوچک و بزرگ. «ورونیکا سالیناس» نویسنده‌ی اثر، بدون آن که پرگویی کند یا قصد پندگویی برای مخاطب کودک را داشته باشد، به او می‌آموزد که در زندگی روزمره، خودخواهی چه تصاویری می‌تواند داشته باشد و چه تاثیری در روابط با دیگران بگذارد.
داستانِ تصویری «گرسنه» ذهن کودک را به چالش می‌کند و در عین درگیر کردن او با تصویرسازی‌ها، به بالا رفتن درکش کمک می‌کند تا در بخشش دارایی‌های کوچک‌اش سخاوتمند باشد. بخشندگی و سخاوت یکی از مهارت‌های لازم و ضروری برای حضور داشتن در اولین و کوچک‌ترین جوامع مثل مهدکودک یا مدرسه است.
این کتاب به ویژگی خودمحوری کودکان و مهربان بودن می‌پردازد و با مختصرترین جملات، عواطف و حسِ نوع‌دوستی را در کودک تقویت می‌کند و به او می‌آموزد که در سایه‌ی این دوستی‌ها و بخشش است که سرشار از لذت می‌شود و جهان را زیباتر از قبل می‌بیند.