«رولت روسی»، کامران محمدی
آرزو خندید. وقتی میخندید، همهی دندانهای بالا و پایینش بیرون میافتاد. هوشنگ فکر کرد کاش بیشتر بخندد. این شکل خندیدن را تا آن موقع ندیده بود. به نظرش قشنگ و متفاوت و حتا بانمک بود. او را معصوم و دوستداشتنی میکرد. سالها بعد، وقتی هوشنگ بعد از زایمان دوم آرزو، در بیمارستان ایستاده بود و به او نگاه میکرد، آرزو همینطور میخندید، اما هوشنگ دیگر یادش نبود زمانی عاشق همین شکل خندیدن شده است. حتا فکر میکرد کاش دهان آرزو کمی کوچکتر بود. کاش قشنگتر و ظریفتر میخندید.
«رولت روسی»، کامران محمدی
مرز بین آدمها
آدم چیزهایی که نداره نیست، چیزهاییه که داره. مرز بین آدمها اعضای بدنشون نیست، چیزهاییه که تو ذهنشونه.
«رولت روسی»، کامران محمدی
pass
«رولت روسی»، کامران محمدی، نشرچشمه
FACT
زمان همهچیز آدم را عوض میکند؛ اعتقادات، احساسات، باورها و برداشتهایش از مسائل.
«رولت روسی»، کامران محمدی، نشرچشمه
آدمها گاهی تصمیماتی میگیرن که مال خودشون نیست.
«رولت روسی»، کامران محمدی، نشرچشمه
درست مثل تصمیمهایی که در این چند ماه اخیر در زندگیام گرفتهام...
کتابخانهی کوچک من
پشت جلد کتاب: کامران محمدی نویسندهی سوژههای بکر و کمتر دیده شده است. او که پیش از این با سهگانهاش روایتی از یک نسل زخمی ارائه کرد، در این مجموعه داستان از آدمهایی متفاوت، فضاهای متناقض و ماجراهیا نفسگیری مینویسد که د رتمام آنها غافلگیری محور اصلی متن است. محمدی در این داستانها انسانش را در لحظهای قرار میدهد که «گم شدن» باعث میشود او احساس ناامنی کند و دنبال پرسشهایی برود که ناگهان محاصرهاش کردهاند. تمام نُه داستان این کتاب، توجه ویژهای به قصهگویی و روایت دارند و مخاطبشان را تا انتها رها نمیکنند، شاید رازی در میان باشد که افشا شدنش سرنوشت شخصیتها را عوض کند. کامران محمدی سالهاست که با این گرههای رازآلودش توانسته مخاطبان خود را غافلگیر کند، اصلی که خواننده او را همراه تمام دقایق داستانهای او میکند. رولت روسی یک جغرافیای روانشناختی مرموز را به شما تقدیم میکند.