کتابخانه‌ی کوچک من ـ روزی که مولی پرواز کرد

مولی دوست دارد به شهر بازی برود، آن‌جا همراه با دوستانش خیلی خوش می‌گذرد. با‌هم به اتاق خنده می‌روند، سوار چرخ‌وفلک می‌شوند، اسب‌سواری می‌کنند و نمایش عروسکی می‌بینند. راستی، مولی یک سکه دارد می‌تواند برای خودش و دوستانش بادکنک بخرد. چه خوب! مولی دوستان‌ زیادی دارد و باید چند‌تا... ای وای! مولی کجا رفت؟

والری گورباچف، نویسنده و تصویرگر کتاب‌های کودکان در «روزی که مولی پرواز کرد!» به بهترین و ظریف‌ترین شکلِ ممکن عشق، دوستی و نیکی کردن به دیگران را دست‌مایه‌ی داستانش قرار می‌دهد و با زبانی ساده و شیرین، داستانِ موش کوچولویی را به تصویر می‌کشد که دوست دارد با هدیه‌ای کوچک تک‌تک دوستانش را خوشحال کند.
گورباچف در این داستانِ تصویری به مخاطب کودک می‌آموزد که گاهی ممکن است دوستی و نیکی کردن به دیگران مسیر همواری نداشته باشد، اما بدون شک پایانِ درخشان و روشنی دارد. درست مثل تصمیم مولی برای خوشحال کردن دوستانش و ماجراهای هیجان‌انگیزی که در امتداد این تصمیم برای او رقم می‌خورد!

والری گورباچف کتاب‌های زیادی را برای بچه‌ها نوشته و تصویرگری کرده است. خودش می‌گوید: «از وقتی یادم می‌آید نقاشی کشیدن را دوست داشتم. پدرم می‌خواست ریاضی بخوانم، اما من هنر را انتخاب کردم.» گورباچف دهم ژوثن ۱۹۴۷ در اُکراین به دنیا آمده و سال‌هاست در نیویورک زندگی می‌کند.

کتابخانه‌ی کوچک من ـ شبی که خرگوش کوچولو خوابش نمی‌برد

 

خرگوش‌کوچولو توی اتاقش تنهاست و از تنهایی خوابش نمی‌برد. او می‌خواهد در خانه‌ی دوستانش بخوابد؛ اما نمی‌تواند. سنجاب نصفه‌شب بلوط می‌خورد، راسو بوی بدی می‌دهد، جوجه‌تیغی تیغ پرتاب می‌کند، خرس خروپف می‌کند و جغد شب‌ها نمی‌خوابد. خرگوش‌کوچولو فکر می‌کند: «بهترین جا اتاق خودم است، تخت‌خواب خودم.»

کارول رات نویسنده‌ی کتاب‌های کودکان در «شبی که خرگوش کوچولو خوابش نمی‌برد» دغدغه‌ی تنهایی را دست‌مایه‌ی داستانش قرار می‌دهد و با زبانی ساده و شیرین داستان خرگوشی را به تصویر می‌کشد که به خاطر تنهایی‌اش ناراحت است و دنبال جایگزین‌هایی برای این تنهایی‌ست. اما در نهایت با تجربه‌ی موقعیت‌ها و مسائل مختلف، دیدگاه متفاوتی نسبت به تنهایی پیدا می‌کند.

کارول رات در این داستان تصویری به خواننده‌ی کودک می‌آموزد که گاهی با «پذیرفتن» و «تغییر دیدگاه» بخش زیادی از مسائل حل می‌شود.
این کتاب در سال ۱۹۹۸ برنده‌ی جایزه‌ی راهنمایی محصولات کودک و نوجوان برای والدین شده است.

کتابخانه‌ی کوچک من ـ قرمز قرمز قرمز

لاک‌پشت خیلی عجله دارد. او دنبال یک چیز قرمز می‌گردد و وقت ندارد با کسی حرف بزند. اما چه چیز قرمزی؟ گل‌های رز؟ خرگوش؟ جوراب‌های بز؟ سقف خانه‌ی روباه؟ همه‌ی همسایه‌ها می‌خواهند بدانند، برای همین دنبالش راه می‌افتند. وقتی لاک‌پشت بالاخره می‌ایستد، هیچ‌ چیز قرمزی وجود ندارد، اما ناگهان همه می‌بینند؛ یک چیز قرمزِ قرمزِ قرمز.

والری گورباچف، نویسنده و تصویرگر کتاب‌های کودکان در «قرمزِ قرمزِ قرمز» فرق دیدن و نگاه کردن را دست‌مایه‌ی داستانش قرار می‌دهد و با زبانی ساده و شیرین، داستانِ لاک‌پشتی را به تصویر می‌کشد که در جست‌وجوی قرمزترین چیزی‌ست که تا به حال دیده و در این ماجراجویی و کشف بزرگ، دیگران را هم با خود همراه می‌کند.

گورباچف در این داستانِ تصویری به مخاطب کودک، مرز باریک بین دیدن و نگاه کردن را نشان می‌دهد و به او می‌آموزد که گاه با تغییر زاویه‌ی نگاهمان، ساده‌ترین و پیش‌پاافتاده‌ترین مسائل معنای دیگری می‌یابند و در پی این معنایابی‌ست که می‌توان به بزرگ‌ترین کشف‌ها دست پیدا کرد و شگفت‌زده شد.

والری گورباچف کتاب‌های زیادی را برای بچه‌ها نوشته و تصویرگری کرده است. خودش می‌گوید: «از وقتی یادم می‌آید نقاشی کشیدن را دوست داشتم. پدرم می‌خواست ریاضی بخوانم، اما من هنر را انتخاب کردم.» گورباچف دهم ژوثن ۱۹۴۷ در اُکراین به دنیا آمده و سال‌هاست در نیویورک زندگی می‌کند.

کتابخانه‌ی کوچک من ـ نیکی و روز بارانی

باران می‌بارد و نیکی و خواهرها و برادرهایش توی خانه گیر افتاده‌اند. حوصله‌ی همه سر رفته. پس کی این باران تمام می‌شود؟
نیکی فکر خوبی دارد؛ سفر! سفر به کویر یا به کوهستان یا به جنگل یا حتی به فضا. صبر کن نیکی ! ببین باران بند آمده! حالا می‌توانید حسابی ماجراجویی کنید.

والری گورباچف، نویسنده و تصویرگر کتاب‌های کودکان در «نیکی و روز بارانی» خلاقیت و خیال‌پردازی را دست‌مایه‌ی داستانش قرار می‌دهد و با زبانی ساده و شیرین، داستانِ بچه‌خرگوشی را به تصویر می‌کشد که خیال‌ش هیچ حد و مرزی ندارد و خواهر و برادرهایش را هم در تصویرهای رنگی و خیالی همراه می‌کند.
گورباچف در این داستانِ تصویری به مخاطب کودک جسارت خلاق‌بودن و خیال‌پردازی را می‌آموزد و نشان می‌دهد که در خیال، چطور می‌شود مرزها را در نوردید و به هر کجا سفر کرد و در سایه‌ی این خیال‌های دور و دراز، واقعیتی شیرین را برای خود رقم زد.


والری گورباچف کتاب‌های زیادی را برای بچه‌ها نوشته و تصویرگری کرده است. خودش می‌گوید: «از وقتی یادم می‌آید نقاشی کشیدن را دوست داشتم. پدرم می‌خواست ریاضی بخوانم، اما من هنر را انتخاب کردم.» گورباچف دهم ژوثن ۱۹۴۷ در اُکراین به دنیا آمده و سال‌هاست در نیویورک زندگی می‌کند.

کتابخانه‌ی کوچک من ـ نیکی و هدیه‌ی هیجان‌انگیز روز تولد

 

تولد مامان‌خرگوش است و همه‌ی بچه‌خرگوش‌ها برای مامان هدیه‌ی درست کرده‌اند؛ همه به‌جز نیکی. مامان می‌پرسد: «پس نیکی کجاست؟»
صبر کن مامان‌خرگوش! نیکی دارد به یک هدیه‌ی مخصوص فکر می‌کند.


والری گورباچف، نویسنده و تصویرگر کتاب‌های کودکان در «نیکی و هدیه‌ی هیجان‌انگیز تولد» خلاقیت و خلاق بودن را دست‌مایه‌ی داستانش قرار می‌دهد و با زبانی ساده و شیرین، داستانِ بچه‌خرگوشی را به تصویر می‌کشد که در موقعیتی که دیگران از او پیشی گرفته‌اند برای هدیه دادن و خوشحال کردنِ مامان‌خرگوشه، او در آرامش به خیال و خلاقیت‌اش فرصت ریشه دواندن می‌دهد و در اندیشه‌ی یک هدیه‌ی مخصوص است.

گورباچف در این داستانِ تصویری به مخاطب کودک جسارت خلاق‌بودن را می‌آموزد و نشان می‌دهد که بیشتر وقت‌ها، بزرگ‌ترین کار همین است که از رقابت با دیگران دست برداری و بگذاری ایده‌های کوچک‌ت شاخ و برگ بگیرند تا آن اتفاق خوب، منحصربه‌فرد بودن، آرام آرام شکل بگیرد.

والری گورباچف کتاب‌های زیادی را برای بچه‌ها نوشته و تصویرگری کرده است. خودش می‌گوید: «از وقتی یادم می‌آید نقاشی کشیدن را دوست داشتم. پدرم می‌خواست ریاضی بخوانم، اما من هنر را انتخاب کردم.» گورباچف دهم ژوثن ۱۹۴۷ در اُکراین به دنیا آمده و سال‌هاست در نیویورک زندگی می‌کند.

کتابخانه‌ی کوچک من ـ نیکی و گرگ‌های بد گنده

کمک! کمک! نیکی خواب بدی دیده است؛ خواب چند گرگ بدِ گنده‌ی ترسناک.
کمک! کمک! خواهرها و برادرهای نیکی هم از گرگ‌ها می‌ترسند.
صبر کنید بچه‌ها! مامان‌خرگوش همین‌جاست و همه‌ی گرگ‌ها و خواب‌های بد را فراری می‌دهد. حالا می‌توانید راحت و آرام بخوابید.


والری گورباچف، نویسنده و تصویرگر کتاب‌های کودکان در «نیکی و گرگ‌های بد گنده» ترس از تاریکی و کابوس‌های شبانه را دست‌مایه‌ی داستانش قرار می‌دهد و با زبانی ساده و شیرین، داستانِ بچه‌خرگوشی را به تصویر می‌کشد که از تاریکی اتاق می‌ترسد و کابوس چند گرگ بدجنس را می‌بیند.
گورباچف در این داستانِ تصویری نه تنها به مخاطب کودک می‌آموزد که چطور بر ترس‌اش غلبه کند، بلکه به مخاطب بزرگسال هم کمک می‌کند تا در موقعیت مشابه و در برابر کودکی که ترس از تاریکی و کابوس شبانه دارد چه رفتار درستی داشته باشد.

والری گورباچف کتاب‌های زیادی را برای بچه‌ها نوشته و تصویرگری کرده است. خودش می‌گوید: «از وقتی یادم می‌آید نقاشی کشیدن را دوست داشتم. پدرم می‌خواست ریاضی بخوانم، اما من هنر را انتخاب کردم.» گورباچف دهم ژوثن ۱۹۴۷ در اُکراین به دنیا آمده و سال‌هاست در نیویورک زندگی می‌کند.
برنده‌ی جایزه‌ی راهنمای والدین به رسانه‌ی کودکان ــ ۱۹۹۸

کتابخانه‌ی کوچک من ـ کی امشب به من شب‌به‌خیر می‌گوید؟

وقت خواب است، اما بره‌کوچولو مامانش را پیدا نمی‌کند؟ پس کی امشب او را می‌خواباند؟ خانم‌گاو می‌گوید: «من... من... نگران نباش! بلدم چه‌طور شب‌به‌خیر بگویم.» اما نه، این‌طوری نیست! نه خانم‌گاو می‌تواند بره‌کوچولو را بخواباند، نه خانم‌گربه و خانم‌اسب و بقیه‌ی حیوانات مزرعه. فقط مامان‌گوسفند بلد است چه‌طور به بره‌کوچولو شب‌به‌خیر بگوید.


کارول روت نویسنده‌ی کتاب‌های کودکان در «کی امشب به من شب‌بخیر می‌گوید» دغدغه‌ی ترس از تنهایی و طرد شدن را دست‌مایه‌ی داستانش قرار می‌دهد و با زبانی ساده و شیرین داستان بره‌ای را به تصویر می‌کشد که مادرش را به دلیل نامعلومی پیدا نمی‌کند. این وحشت از تنها ماندن، او را در مسیری می‌کشاند که با شخصیت‌های مختلف روبه رو می‌شود. بره‌ی داستان، این شخصیت‌های مختلف را پیوسته با مادر خودش مقایسه می‌کند و هیچ‌ جایگزینی برای او نمی‌یابد.

کارول روت در این داستان تصویری به تصویرهای ذهنی و نگرانی‌های خواننده‌ی کودک مهر تایید می‌زند که حق با اوست، هیچ‌کس نمی‌تواند جایگزین آغوش گرم و بوسه‌های نرم مادر شود.

کتاب «‌کی امشب به من شب‌به‌خیر می‌گوید؟» سال ۲۰۰۵ در فهرست خواندنی‌ها به انتخاب بچه‌ها قرار گرفته است.

کتابخانه‌ی کوچک من ـ چه فکر خوبی مولی!

انگار روز خوبی برای فکر کردن نیست! مولی نمی‌تواند شعر بنویسد و دوستانش، خرگوشی و غازی و قورقوری و پیگی، ایده‌ خوبی برای هدیه‌ تولد لاکی ندارند. اما یک فکر خوب از راه می‌رسد! آن‌ها با‌هم کار می‌کنند و بهترین هدیه را برای دوستشان می‌سازند؛ یک هدیه‌ خیلی خیلی مخصوص.

والری گورباچف، نویسنده و تصویرگر کتاب‌های کودکان در کتاب «چه فکر خوبی، مولی!» ضرورت هم‌فکری و مشارکت را دست‌مایه‌‌ی داستانش قرار می‌دهد و با زبانی ساده و شیرین داستان شخصیت‌هایی را به تصویر می‌کشد که تصمیم دارند به مناسبت تولد دوستشان، بهترین هدیه‌ دنیا را به او بدهند اما با یک مانع بزرگ رو به رو هستند: هیچ ایده‌ای ندارند!

گورباچف در این داستانِ تصویری به مخاطب کودک می‌آموزد که بیشتر وقت‌ها این هم‌فکری کردن، مشارکت و همکاری است که گره‌های زندگی را باز می‌کند و مسیر هموارتری را پیش رویمان می‌سازد.

والری گورباچف کتاب‌های زیادی را برای بچه‌ها نوشته و تصویرگری کرده است. خودش می‌گوید: «از وقتی یادم می‌آید نقاشی کشیدن را دوست داشتم. پدرم می‌خواست ریاضی بخوانم، اما من هنر را انتخاب کردم.» گورباچف دهم ژوثن ۱۹۴۷ در اُکراین به دنیا آمده و سال‌هاست در نیویورک زندگی می‌کند.

از باران بدم می‌آید، هوای گرم را هم دوست ندارم.

By Serge Bloch

 

هر بار که باران می‌بارد، با خودم می‌گویم باید این جنگ را تمام کنیم.
نمی‌دانم چه‌طور. این را فرماندهان جنگ می‌دانند.
اما آن‌ها چیزی به من نمی‌گویند.

«دشمن»، دیوید کالی، نشرچشمه

جنگ را من شروع نکرده‌ام!

By Serge Bloch

من انسانم.
این دفترچه‌ی راهنما پر از دروغ است.
جنگ را من شروع نکرده‌ام!
من هرگز حیوانات را نمی‌کشم، درخت‌ها را آتش نمی‌زنم
و وقتی دشمن تسلیم شود، چاه آبش را مسموم نمی‌کنم.

«دشمن»، دیوید کالی، نشرچشمه

دشمن در چه خیالی است؟

شب‌ها بالای گودالم آسمان غرق ستاره می‌شود.
با دیدن ستاره‌ها به فکر فرو می‌روم.
چه‌قدر دلم می‌خواهد آن بالا بودم و از آن‌جا پایین را تماشا می‌کردم.
گاهی از خودم می‌پرسم: دشمن در چه خیالی است؟
آیا او هم ستاره‌ها را تماشا می‌کند؟
اگر به ستاره‌ها نگاه کند، لابد می‌فهمد جنگ فایده‌ای ندارد و هر چه زودتر باید تمام شود.

«دشمن»، دیوید کالی، نشرچشمه

گاهی به سرم می‌زند.
با خودم می‌گویم شاید همه چیز تمام شده و دنیایی وجود ندارد.
گاهی خیالاتی می‌شوم. با خودم می‌گویم نکند فراموشمان کرده‌اند.

«دشمن»، دیوید کالی، نشرچشمه

او می‌تواند برایم پیام بفرستد و بگوید:
«ما همین حالا به جنگ پایان می‌دهیم.»
اگر چنین پیامی برایم بفرستد، درجا قبول می‌کنم.
پس چرا معطل است؟

«دشمن»، دیوید کالی، نشرچشمه

دفترچه‌‌ی راهنمای جنگیدن

By Serge Bloch

 

در دفترچه‌ی راهنما همه‌ی چیزهایی که باید درباره‌ی جنگ بدانیم آمده.
دفترچه می‌گوید قبل از این‌ که دشمن تو را بکشد، تو او را بکش، چون دشمن خشن و بی‌رحم است.
همچنین می‌گوید همین که دشمن ما را کشت، یک‌راست می‌رود سراغ خانواده‌مان و آن‌ها را هم نیست و نابود می‌کند.
تازه به این هم راضی نمی‌شود. سگ و گربه و تمام حیواناتمان را می‌کشد.
درخت‌هایمان را آتش می‌زند و چاه‌های آبمان را مسموم می‌کند.
آخر دشمن که انسان نیست.

«دشمن»، دیوید کالی، نشرچشمه

غول بی‌شاخ‌ودُم

By Serge Bloch

من و دشمن در همین دو چیز با‌هم مشترک‌ایم.
از تنهایی و گرسنگی که بگذریم، از هر نظر که بگویی، با‌هم فرق داریم.
او یک هیولاست، یک غولِ بی‌شاخ‌دُم. رحم‌ومروت سرش نمی‌شود.
زن‌ها و بچه‌ها را می‌کشد. بی‌خود و بی‌جهت آدم می‌کشد.
این جنگ تقصیر اوست.
من این‌ چیزها را خوب می‌فهمم، چون احمق نیستم.
تمام این حرف‌ها را در دفترچه‌ی راهنما خوانده‌ام.

«دشمن»، دیوید کالی، نشرچشمه

جنگ ادامه دارد...

 

«دشمن» در فضایی انتزاعی آغاز می‌شود؛ در جهانی سفید و تُهی، با دو گودال، سربازهایی تنها و پناه گرفته در آن‌ها و جمله‌ای تکان‌دهنده «جنگ ادامه دارد...».
نویسنده با این جمله، همان ابتدای کتاب آب پاکی را می‌ریزد روی دست‌تان و این واقعیت تلخ را یادتان می‌آورد که جنگ از آن‌چه فکر می‌کنید به شما نزدیک‌تر است و بی‌رحمانه میانه‌ی نزاعی طولانی رهایتان می‌کند. بی‌مقدمه پرت می‌شوید در جهانی که انتظارش را نداشتید. صفحه به صفحه پیش می‌روید و تصویر به تصویر، جنگ این دو سرباز را تماشا می‌کنید: گلوله‌ها از یک گودال به دیگری پرتاب می‌شوند و هر دو سرباز تشنه‌ی این هستند که دیگری را از پا در بیاورد.

 

در طول داستان گفت‌وگوهای درونی یکی از سربازها پیوسته با صدای بلند به گوش می‌رسد:
«از تنهایی که بگذریم، از هر نظر که بگویی با هم فرق داریم. او یک هیولاست، یک غول بی‌شاخ و دُم. رحم و مروت سرش نمی‌شود. زن و بچه‌ها را می‌کشد. بی‌خود و بی‌جهت آدم می‌کشد. این جنگ تقصیر اوست. من این چیزها را خوب می‌فهمم، چون احمق نیستم. تمام این حرف‌ها را در دفترچه‌ی راهنما خوانده‌ام.»
هر چه بیشتر در داستان پیش می‌روید، شباهت بیشتری بین دو سرباز پیدا می‌کنید. چیزی غیر از این انتظار می‌رفت؟ مگر نه این که هر دو انسان‌اند، با دغدغه‌ها و آرزوهای مشترک، وضعیتی که گرفتارش شده‌اند و ...
در بخشی از کتاب می‌خوانیم: «من انسانم. این دفترچه راهنما پر از دروغ است. جنگ را من شروع نکرده‌ام‌! من هرگز حیوانات را نمی‌کشم، درخت‌ها را آتش نمی‌زنم...»

دشمن

خواندن این کلمات فرصتی‌ست تا خواننده با چراغ‌قوه‌ای کوچک، نیمه‌ی تاریک و روشن خود را بازیابی کند و با کشف نقاط و دغدغه‌های مشترک بین دو دشمن، به شناختی از ذاتِ خود برسد و وقتی در برابر «جنگ را من شروع نکرده‌ام!» قرار می‌گیرد، برای لحظه‌ای بی‌دفاع شود و از خودش بپرسد: «پس چه کسی جنگ را شروع می‌کند؟»
«دشمن» اثر «دیوید کالی» با تصویرسازی‌های نوگرایانه‌ی «سرژ بلاک» داستان دو سربازی‌ست که گرفتار جنگ شده‌اند و تصور هر کدام از یکدیگر، غولی بی‌شاخ و دم است و عجیب‌تر این که هر دو در انتظاری جان‌‌سوز به سر می‌برند تا دیگری، سرانجام، به جنگ خاتمه دهد.

«هر بار که باران می‌بارد،
با خودم می‌گویم باید این جنگ را تمام کنیم.
نمی‌دانم چطور.
این را فرماندهان جنگ می‌دانند.
اما آن‌ها چیزی به من نمی‌گویند.»

«دیوید کالی» را به‌عنوان یکی از نوآورترین و موفق‌ترین نویسندگان اروپایی در زمینه‌ی کتاب‌های تصویری برای کودکان و بزرگسالان می‌شناسند و «سِرژ بلاک» تصویرگر بلندآوازه و برنده‌ی مدال طلای تصویرگران آمریکاست. «دشمن» دومین کار مشترک کالی و بلاک است و برای خوانندگان بالای ۱۰ سال پیشنهاد می‌شود.

جوایز کتاب

۱. جایزه‌ی برنار وِرسل، بروکسل، بلژیک، ۲۰۰۹

۲. کتاب برگزیده‌ی کودک و نوجوان از شورای ملی مطالعات اجتماعی، آمریکا، ۲۰۱۰

۳. جایزه‌ی ادبی پِلسی رابینسون، فرانسه، ۲۰۱۱

یک اتفاق تازه

روزهای تلخ و غمگین دانشجویی، تنها دلخوشی‌ام این بود که زودتر سوار سرویس‌های چرک‌گرفته بشوم و برسم به تهران و خیابان کریم‌خان. خیابان کریم‌خان معجزه‌ای داشت که تمام غم‌ها را شست‌وشو می‌داد و به آینده‌ای مبهم، اما روشن امیدوارم می‌کرد: کتاب‌فروشی کوچک و قدیمی نشرچشمه.
آن روزها درآمد ناچیزِ حاصل از نوشتن برای مطبوعات دوزاری و پول تو جیبی‌هایم را جمع می‌کردم، تنها به این امید که خودم را در کتاب‌فروشی نشرچشمه‌ گم کنم و تازه‌ترین‌ کتاب‌های منتشر شده را مثل آذوقه‌ای بگذارم توی کوله‌پشتی‌ام و دلم قرص شود که هنوز می‌توانم دوام بیاورم، زنده بمانم و زندگی کنم.

آن‌وقت‌ها عبور از هزارتوی میزهای کوچکِ پر کتاب و مسیر باریک بین قفسه‌ها خودش هفت‌خوان بود، باید حواسم را جمع می‌کردم تا کوله‌پشتی چاق و تخته‌شاسی و پلان‌های لوله‌شده‌ام نظم کتاب‌فروشی را به هم نزند و به روی خودم نیاورم که هیچ‌وقت پول کافی ندارم برای خریدن کتاب‌هایی که می‌خواهم.
در حالی که هیجان و شادی خفه‌ام می‌کرد، با احتیاط خودم را می‌رساندم به گوشه‌ی مهجور و فراموش شده‌‌ای که به کتاب‌های کودک و نوجوان اختصاص داشت. با خودم عهد بسته بودم بالاخره از همه‌شان یک جلد داشته باشم. از همه‌ی کتاب‌های کودک و نوجوانی که اگر بیشتر از پنج-شش هزار تومان می‌شدند برای جیب من زیاد بودند و باید می‌رفتم و هفته‌ی بعد با پس‌انداز بیشتری برمی‌گشتم. از کجا می‌دانستم همان شورِ خواندن، دستی جادویی می‌شود و من را با کوله‌پشتی چاق و روحِ خسته و ترک‌خورده‌ام، شبیه مهره‌ای سبک برمی‌دارد و در مسیری پر از روشنی فرود می‌آورد.
از آن روزها پنج-شش‌سالی می‌گذرد و در این حجم از ناامیدی که خیال ندارد دست از سر ما بردارد، اتفاقِ روشن و امیدوار کننده همین است که بخش کودک و نوجوان نشرچشمه از نو فعال شده و اولین کتاب‌هایش با عنوان «کتابِ چ» راهی بازار شده. کتاب‌ها را ورق می‌زنم و لبخند از صورتم کمرنگ نمی‌شود. یک مجموعه‌ی چهار جلدی «قصه‌های آبی» برای گروه سنی خردسال و «دشمن» یک کتاب تصویری درخشان و تکان‌دهنده برای گروه سنی بالای یازده سال. درباره‌ی هر پنج کتاب نوشته‌ام. هر پنج کتاب را خوانده‌ام و انتشار «دشمن» در همین ابتدای مسیر را یک اتفاق مبارک می‌دانم.


مجموعه کتاب‌های تصویری «قصه‌های آبی» به گروه سنی ۳ تا ۶ سال اختصاص دارد. این مجموعه، چهار جلد با عنوان‌های «ماهی بی‌قرار»، «خرچنگ دست‌وپا چلفتی»، «کوسه‌ی خندان» و «هشت‌پای گیگیلی» دارد که در آن‌ها «روث گالووی» خالق اثر، مهارت‌های اجتماعی مختلف را در قالب داستان به مخاطب خردسال آموزش می‌دهد.

 

«ماهی بی‌قرار» داستان بچه‌ماهی پرانرژی و بازیگوشی به نام تیدلر است که هیجان کشفِ جهان اطراف‌اش را دارد. کنجکاوی‌های تیدلر و سوال‌های بی‌انتهایش او را درگیر ماجراهایی می‌کند. نویسنده در این کتاب جسارت کشف کردن و تجربه‌ی ماجراجویی را می‌آموزد. تیدلر در طول داستان با ماجرای غیرمنتظره‌ای درگیر می‌شود و در نهایت از دلِ اتفاق، خرسند بیرون می‌آید. از این کشف‌های کوچک و بزرگ‌اش آن‌قدر رضایت دارد که در انتهای داستان این مادرش است که به انتظار می‌نشیند تا تیدلرِ کوچک خستگی‌اش را در کند و تجربه‌ها و هیجان‌هایش را با او شریک شود.
راستش به تیدلر حسودی‌ام می‌شود که در پی خواسته‌هایش، جسورانه دست به خطر می‌زند و حتی وقتی در شکمِ ماهی غول‌پیکری گیر می‌افتد، خوش‌شانسی یارش است.
این کتاب برای کودکانی که شروع به کشفِ جهان اطراف‌شان کرده‌اند و با سوال‌های بی‌پایان‌شان صبر بزرگ‌ترها را به سر می‌آورند، بسیار مناسب است.

 


«هشت پای گیگیلی» داستانِ هشت‌پای منحصر به فردی‌ست که علاقه‌ی زیادی به قلقلک دادن موجودات دیگر و خنداندنشان دارد. جهانِ فانتزی و ایده‌آل‌های این هشت‌پای خوش‌ذوق مثل هر مسئله‌ی دیگری مخالف‌هایی دارد. مگر همه از قلقلک شدن و خندیدن خوششان می‌آید؟ معلوم است که نه. پس این هشت‌پای خوش‌ذوق چطور باید هیجانات و علاقه‌اش به خنداندن دیگران را مدیریت کند؟ این یکی از همان نکاتی‌ست که خردسال با خواندن داستان «هشت‌پای گیگیلی» می‌آموزد. مخاطب کودک بعد از خواندن این کتاب یادش می‌آید که هرچیزی که مایه‌ی لذت و شادی اوست لزوما مایه‌ی خوشحالی دیگران نمی‌شود و این مدیریت رفتارها، توانایی‌ها و هیجان‌هاست که تعامل‌های اجتماعی و دوستی‌ها و روابط سالم را شکل می‌دهد.

 

«کوسه‌ی خندان» هم داستان کوسه‌ای است که در خندیدن بسیار سخاوتمند است و این منحنی دوست‌داشتنی را از هیچ کسی دریغ نمی‌کند. پس چرا وقتی لبخند می‌زند همه پا به فرار می‌گذارند؟

لبخند کوسه‌ی خندان برخلاف تصور خودش زیادی کشدار و پردندان است و دیگران را به وحشت می‌اندازد. گاهی واکنش‌ها و نقدهای دیگران باعث دلسردی و ناامیدی‌اش می‌شوند. اما همین لبخند استثنایی‌ست که او را به یک قهرمانِ واقعی تبدیل می‌کند.

 

«خرچنگ دست‌وپا چلفتی» داستان خرچنگی‌ست که چنگال‌های تیزی دارد و همین چنگال‌ها برایش دردسرهای زیادی درست می‌کند، تا جایی که از گروه دوستان طرد می‌شود و آرزو می‌کند کاش موجود دیگری بود یا دست‌ها و بازوهای دیگری داشت. اما در طول داستان با شناخت درست توانایی‌اش و استفاده‌‌ی صحیح از این توانایی در مسیر درست، نه تنها خودِ حقیقی‌اش را می‌پذیرد، بلکه مورد تحسین دیگران هم قرار می‌گیرد. دغدغه‌ی «خرچنگ دست‌وپا چلفتی» شاید دغدغه‌ی خیلی از ما باشد، علاقه و تمایل به دیگری بودن و سرکوب کردن یا نادیده گرفتن ویژگی‌های منحصربه‌فرد خود. درست همان‌جایی که شروع به پذیرفتن و دوست‌داشتن خودمان می‌کنیم، دیگران هم ما را می‌پذیرند و به خودِ واقعی و منحصربه‌فردمان احترام می‌گذارند. «خود بودن» و «شناخت درست توانایی‌های فردی» نکاتی‌ست که مخاطب خردسال با خواندن این داستان یاد می‌گیرد.

تصویرسازی‌های این مجموعه با خطوط منحنی، بدون مرز سیاه‌ و با رنگ‌های تند و پررنگ اجرا شده‌اند. این ویژگی‌های، بدون شک مخاطب‌ خردسال را جذب می‌کند و باعث ارتباط هر چه بهترش با داستان‌ها و قهرمان‌ها می‌شود.
کیفیت چاپ کتاب‌ها می‌توانست خیلی بهتر از این باشد، با جلد با کیفیت‌تر و کاغذهای گِرم بالاتر. از آن‌جایی که بچه‌های کم سن، کتاب‌ها را با کف دست‌شان ورق می‌زنند و دقت و احتیاط بزرگ‌سال‌ها را در ورق زدن ندارند، این پایین بودن گرم کاغذها ممکن است کتاب‌ها را در خطر پاره شدن بیاندازد. شاید هم این‌طور نباشد. برداشت شخصی من این است.
به هر حال من هنوز هم خوشحال و امیدوارم که نشرچشمه در کنار ناشران خوب دیگری مثل هوپا، پرتقال، افق، پیدایش و ... بخش کودک و نوجوانش را با انتشار این پنج کتابِ خوب آغاز کرده و امیدوارم رقابت ناشرها در این حوزه‌ی تخصصی، در نهایت منجر به تربیت نسلِ جدید و کتاب‌خوان و آگاه‌تر بشود.
اگر خواستید این کتاب‌ها را برای خردسالی بخرید، پیشنهاد من این است که سن مخاطب‌تان در نظر بگیرید، من مجموعه‌ی چهار جلدی «قصه‌های آبی» را فقط به گروه سنی ۳ تا ۶ سال پیشنهاد می‌کنم.