فاشیستانبول
و گاه شما بودن،
این شهر دیگر بدون تو
فاشیستانبول است
ـ ییلماز اردوغان
مجموعه شعر و عکس «شهر یک نفره»
و گاه شما بودن،
این شهر دیگر بدون تو
فاشیستانبول است
ـ ییلماز اردوغان
مجموعه شعر و عکس «شهر یک نفره»
به ساعتها و زمان
و در گسترهی زمان
به آن رخوت
میاندیشم
من و تو
در تمام عصرها
شعر بودیم
ـ ییلماز اردوغان
مجموعه شعر و عکس «شهر یک نفره»
روزی زمستانی و پس از باران
که خورشید همچنان
بر بالای آسمان بود
ابرها
آجرهای سرخ
دیوارها و صورت من
آنجا که باد، آبگیرهای خیابان را
نوازش میکرد
من
به شجاعت درونم
به ترسهای آن
به ترسها و قدرتم
و به همهی آن چیزها که با خود
به همراه داشتم
به دنیا، به وطنم
و به تو فکر میکردم
ـ ناظم حکمت
مجموعه شعر و عکس «شهر یک نفره»
و به تو فکر میکردم
و به تو فکر میکردم
و به تو فکر میکردم...
در مردمکهای اندوهگینم
آرامشی که در پیادهروها
کم کم آب شده و از بین میرود
ـ امید یاشار آغوزجان
مجموعه شعر و عکس «شهر یک نفره»
آب کرده و در قالبی منجمدش کردهاند
ـ نجیب فاضل کیساکورک
مجموعه شعر و عکس «شهر یک نفره»
درد از این شعر چکه میکند
روحی که ذوب شده و به اجبار و تحکم در قالبی دیگر منجمد شده است
به اسارت در آمدن روح
از این مصیبت ناگوارتر چیست؟
برای سفری ناممکن
در سرزمینی که چون مادری به خواب رفتهست
باد چراغم را خاموش نکن
ابرها گرفتارم نکنید
پیادهروها سر بر خاک گذاشته در آرامشاند
و چه زنجیرهایی که با اشکها بافتهاند
رها کنید استانبول را تا خون گریه کند.
ـ آتیلا ایلهان
مجموعه شعر و عکس «شهر یک نفره»، نشرچشمه
ـ آتیلا ایلهان
مجموعه شعر و عکس «شهر یک نفره»، نشرچشمه
درهای شهری را
که در آن زندگی میکنی
چیزهایی که
برای تو خواهم گفت،
تنها با سخن گفتن از آنها
به تمام نمیرسند
سالهاست از زندگی من،
لحظههایی را دزدیدهای
که تمامشان
با نام تو یکی شده بودند
برای من باز بگذار
درهای شهری را
که در آن زندگی میکنی
تا آنجا دلتنگ شهرهای دیگری باشیم
این خانهها، این کوچهها و این میدانها
برای ما دو کافی نیست
ـ ازدمیر آصف
مجموعه شعر و عکس «شهر یک نفره»، نشرچشمه
این که پس از من
دردهایم را چه کسی بر تن خواهد کرد
ـ روشتو انور
مجموعه شعر و عکس «شهر یک نفره»، نشرچشمه
تو را دوست خواهم داشت
ـ الیاف شافاک
مجموعه شعر و عکس «شهر یک نفره»، نشرچشمه
به تنهاترین قسمت صورتت افتاد
ـ ییلماز اردوغان
مجموعه شعر و عکس «شهر یک نفره»
یک نفر چقدر باید دوستت داشته باشد
که اینطور در تماشا کردنت چیرهدست باشد؟
ـ آتیلا ایلهان
مجموعه شعر و عکس «شهر یک نفره»
و ناامیدیِ رخنه کرده
که نفر به نفر سرایت میکند
و صدای تردی
ـ شبیه یک اتفاق دنبالهدارـ
به گوش میرسد
نیها
یکی یکی میشکنند...
مجموعه شعر و عکس «شهر یک نفره»، نشرچشمه
این بهترین و عاشقانهترین تفسیر از ظرافت کسی نیست؟
آنقدر ظریف باشد که به بوسهای بمیرد...
شاید هم شاعر قدرت بوسهی خودش را نامحسوس به رخ کشیده است
که دوستداشتن و بوسهاش آنقدر قدرت دارد که گیزین را
و هر معشوقی که این شعر را در ذهنش زمزمه میکند
از پای در میآورد...
چشمانت انگار که مارماریس باشد پر از آب میشود
و من با اشکهایت با چشمانی باز جاودانه میشوم...
ـ اقبال بتول ارمغان
مجموعه شعر و عکس «شهر یک نفره»، نشرچشمه
این را همان لحظه که تو را دیدم فهمیدم
چشمانت که چنان شبهای استانبول شده بود
و من که در نگاههایت سیر میکنم
ـ اقبال بتول ارمغان
مجموعه شعر و عکس «شهر یک نفره»، نشرچشمه
میخواهم خودم را پیدا کنم
ـ اقبال بتول ارمغان
مجموعه شعر و عکس «شهر یک نفره»، نشرچشمه